Shokooh Mirzadegi

مقاله

شکوه میرزادگی

بازگشت به صفحه اصلی  

قصه

شعر

مقاله

يادداشت

  نگاه يک زن

مطالب  ديداری

مطالب  شنيداری

مرکز  اسناد  زنان

نامه های سرگشاده

کتاب های در اينترنت

کتاب های منتشر شده

کتاب های در دست انتشار

*****

 تماس

 شرح حال

آلبوم عکس

English Section

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Puyeshgaraan

 

 

 

 

 

سال فرهنگ «آقا» و جنگ با فرهنگ و تاریخ مردمان

عکس بالا لحظه ی سال تحویل سال 1392 در استان فارس ، کرمانشاه و خوزستان

 را نشان می دهد

امسال در ساعت های سال تحویل 1303 

به بهانه ی تاریکی درهای اماکن تاریخی را به روی مردم بستند.

 

از: شکوه میرزادگی

امسال، رهبر حکومت  اسلامی، پس از ابراز نگرانی از وضعیت بد «فرهنگ» در مجلس خبرگان،  و تأکید مکرر بر این که «اساس باید بر حفظ و گسترش فرهنگ اسلامی و انقلابی» باشد، سال نوی ايرانی را سال «اقتصاد و فرهنگ» نامیده و، هم از آغاز سال نو، در قالب «سامان دادن به وضعيت فرهنگ»، با بستن درهای اماکن تاریخی قبل از اسلام ایران، به روی مسافران نوروزی، در لحظه سال تحویل، جنگ تازه ای را با تاريخ و هويت ايرانيان آغاز کرده است.

در واقع سی و پنج سال است که بخش عمده ای از رهبران و کارگزاران و وابستگان جمهوری اسلامی جنگ با فرهنگ و تاریخ مردمان ایرانزمین را ابزاری برای حفظ  «انقلاب اسلامی» دانسته و به هر شکلی در ویرانی و نابودی این فرهنگ کوشيده اند؛ چه در بخش های «فیزیکی» اين فرهنگ و چه در بخش های «غیر فیزیکی» آن و، بخصوص در ده سال گذشته، این «جنگ» به وسیله ی آیت الله خامنه ای به شدت گسترش يافته و رويارویی کاملاً مشخصی را با فرهنگ و تاریخ  ایرانیان شروع کرده است؛ حتی وقتی بیشتر روسای جمهور و وزرای امور خارجه شان، هر وقت که لازم بوده، به ويژه در مقابل غربی ها، «پز» این فرهنگ را داده اند.

خوشبختانه این جنگ، با همه ی ابزار قدرت و توان مالی و تبلیغاتی حکومتی که پشت آن است، نه تنها نتوانسته در مقابل عشق مردمان ایران به فرهنگ و تاریخ ایرانی خودشان کارایی داشته باشد، بلکه، بعلت عملگرد سرکوبگرانه و تخريبی حکومت، آن ها را بیش از گذشته علاقمند به این فرهنگ کرده است زیرا، از نظر هر انسان امروزی و آگاهی، این جنگ به هیچ روی دلیلی منطقی ندارد و فقط نشاندهنده ی خشمی کور و کینه توزانه نسبت به میراث فرهنگی و تاریخی مردمان یک سرزمین است؛ مردمانی که میان عشق به این میراث از يکسو و مذاهبی که خود دارند، از سوی ديگر، اعم از اسلام (چه شیعی و چه سنی)، و زرتشتیت و مسیحیت و یهودیت و بهاییت و لامذهبی ِ خودشان هیچ تضادی نمی بینند.

نمونه ی واکنش و علاقه هر روز بیشتر شده ی مردمان را می توان در چند سال گذشته، و در لحظه ی سال تحویل، دید. اگر نگاهی به عکس هایی که از اماکن تاریخی و مذهبی گرفته شده بیندازیم می بینیم که جمعیتی که در اماکن تاریخی و در شهرها و استان های مختلف، حضور می يابند، چندین و چند برابر بیشتر از زائران اماکن مذهبی بوده است. یعنی حتی هزاران هزار مسلمان معتقد به مذهب شان نیز ترجیح داده اند که برای سال تحویل نوروز، و سال نوی ایرانیان که ریشه و پایه اش به تاریخ سرزمین مان گره خورده است، و روز و لحظه ی شاد و زیبایی است، به سراغ آن دسته از اماکن تاریخی بروند که ربط  مستقیم به تاریخ کهن آن ها و به نوروز دارد.

این واکنشی انسانی و طبیعی است. کما اینکه، مثلاً، در زمان هایی مثل عاشورا و تاسوعا و یا عید قربان و عید غدیر و غیره، مردمان مسلمان به جای رفتن به پاسارگاد و تخت جمشید و بیستون و چغازنبیل و غیره، به اماکن مذهبی می روند.

اما یک حکومت مذهبی، و به ويژه رهبران آن، البته که این منطق طبیعی را نه تنها نمی توانند درک کنند بلکه برایشان قابل تحمل هم نیست. در واقع، خشم و کین رهبر حکومتی نیز نسبت به فرهنگ ایرانی ِ ما بلافاصله خود را این گونه نشان داد که عوامل زیر فرمان او، برخلاف سال های پيش، از ساعت ها قبل از سال تحویل، يعنی زمانی که مردمان از سراسر ایران و جهان به اماکنی چون پاسارگاد و تخت جمشید و بیستون و... می روند، درهای این اماکن را به روی مردم بستند و سایت های حکومتی که هيچ سايت های «اندک غیر حکومتی» هم، شاید از ترس آقا که اساس فرهنگ ایران را اسلامی ـ انقلابی اعلام کرده، نه تنها هیچ عکس و خبری از این مناطق منتشر نکردند بلکه از مراسم تحویل امسال (تا امروز که سومین روز سال نو است) تنها عکس هایی منتشر شده که یا از حرم حضرت معصومه است و یا حضرت رضا.

البته اگر نشریات می خواستند که چون سال های گذشته گزارش و عکس از این مناطق تاریخی تهیه کنند جز مردم غمگین و معترض پشت درهای بسته که در فضایی تاریک سفره ی هفت سین خود را پهن کرده بودند چیزی در این گزارش ها دیده نمی شد.

من فقط چند تکه از برخی از ایمیل هایی را که مردم به سایت نجات پاسارگاد فرستاده اند، و یا این طرف و آن طرف منتشر شده، در این جا می آورم:

«متأسفانه، از ساعت ها قبل از تحویل سال، راه های ورود به تخت جمشید را بسته بودند و مأمورین امنیتی اونجا رو تحت کنترل شدید خودشون در آورده بودند. بعضی ها به شهر برگشتند و بعضی ها در بیایان و جاده های اطراف نشستند تا سال تحویل شد».

«من و همسر و دو کودک خردسالم که امسال برای سال نو از لندن به ایران رفته بودیم و دلمان می خواست که در کنار آرامگاه کورش بزرگ سال مان تحویل شود، کنار هزاران هزار مسافر نوروزی که از جاهای دور و نزدیک آمده  بودند در تاریکی و پشت درهای بسته ی پاسارگاد مراسم تحویل سال رو برگزار کردیم.»

«مردم با اینکه شعار های اعتراضی سر می دادند اما مامورین توجهی نشون نمی دادند و درب آرامگاه کوروش رو همچنان بسته نگه داشته بودند».

«...حتی نورپردازی آرامگاه کوروش را هم، که در شب های عادی همیشه تا صبح روشن است خاموش کرده بودند تا آرامگاه دیده نشود. انگار که می خواستند  مردم را آزار دهند و یا احساساتشون را بیشتر تحریک کنند».

«از جمعیت پشت درهای بسته عکس گرفتم اما دوربین مرا و چند نفر دیگر را گرفتند و خالی شده پس دادند».

«نمی شد عکسی گرفت که آرامگاه درونش دیده بشه. اونجا پر از مامورین اطلاعاتی بود و نمی شد با دوربین های حرفه ای عکاسی کرد».

 

متاسفانه آنچه که گردانندگان این حکومت، هنوز و پس از 35 سال تجربه، نفهمیده اند آن است که هیچ آفريده ی فرهنگی را، اگر سازنده اش مردمان باشند و ریشه در فرهنگ و تاریخ آن ها داشته باشد، نمی توان نابود کرد.

در دنیا هر روزه هزاران هزار مردمی را می بینیم که، هر يک به دلیلی، مذهب خود را تغییر می دهند و از فردای آن روز به قواعد مذهب تازه شان پایبند می شوند و قواعد قبلی را رها می کنند. اما پس از این تغییر، آنها از فرهنگ غیر مذهبی و مردم ساخت خود جدا نمی شوند. عید قربان را فقط مسلمانان جشن می گیرند و بس؛ عید غدیر را هم فقط شیعیان. اما نوروز و یلدا و سده و مهرگان و ده ها جشن همه است؛ مسلمان و غیر مسلمان، و مذهبی یا بی مذهب.

آقایان حواس شان نیست که اکنون دوره ی چهارده قرن پیش نیست که بتوان ارزش های فرهنگی مردم را با خاک یکسان، یا ممنوع و يا حذف کرد، و مردمان را به ناچار به فراموشی کشاند. امروز با قدرت عظیم رسانه ای، با این همه موزه و کتابخانه و دانشگاه، هیچ چیز را نمی توان نابود کرد، آن هم فرهنگ هایی را که ریشه در عشق به طبیعت، عشق به شادمانی، و عشق به مردم دارند و طبعاً به باورهای حقوق بشری نزدیک ترند.

آقایان حواس شان نیست که فرهنگ ما، میراث فرهنگی فیزیکی و غیر فیزیکی ما، از آنجا که بر مهر و خرد تکیه داده اند، به سان خورشید بر همه یکسان می تابند و با دست نمی توان جلوی انوار این خورشید را گرفت؛ هر چقدر که دست های تاريک انديشان بزرگ باشد، و هر چقدر که بر تانک و توپ و مسلسل و ترس و زندان تکیه داده باشند.

سوم نوروز 1393 خورشیدی (سال بزرگداشت جشن های ایرانی)

 shokooh@shokoohmirzadeg.com