روز قدس امسال، پایان حکومت اسلامی
امسال با وجود اختصاص دادن میلیاردها دلار برای تبلیغات و هزینه های مختلف برای
برگزاری «روز قدس» از سوی حکومت اسلامی، که تصادفاً با برگزاری مذاکرات صلح بین
فلسطین و اسراییل همزمان شده بود، این برنامه عملاً با شکست روبرو شد. بر اساس
تصویر هایی که در خود سایت های حکومتی منتشر شده، در این مراسم جز طرفداران
اندک حکومت و یا کسانی که به شکل های مختلفی، با زور یا زر، به مراسم کشانده
شده بودند، و متاسفانه در میانشان کودکان دبستانی و دبیرستانی با لباس های
مخصوص «انتحاری ها» و به عنوان طرفداران ولایت فقیه وجود داشتند از جمعيت هر
ساله خبری نبود.
البته این وضعیت کاملاً قابل پيش بينی بود، چرا که علاوه بر جماعت کثیری از
مردمان مسلمان غیرسیاسی که دیگر علاقه ندارند در هیچ برنامه ای در کنار
این حکومت قرار گیرند، حتی رهبران اپوزیسیون مذهبی نیز کسی را برای رفتن به
مراسم قدس دعوت نکردند.
آقایان موسوی و کروبی با این که چند روز قبل سخنانی در ارتباط با اهمیت روز قدس
و این که «حمايت
از مسلمانان و ملت های مظلوم بويژه ملت فلسطين همواره
مورد توجه ملت بزرگ ایران و امام خمینی بوده است» ادا کرده بودند اما رسماً کسی
را دعوت یا تشویق به رفتن در این مراسم نکردند. و این نشان می دهد که آن ها نیز
می دانستند که نه تنها مردمان مخالف حکومت اسلامی، که طرفداران خودشان نیز
رغبتی به شرکت در این مراسم نخواهند داشت. هرچند که حکومتی ها، از روی احتياط،
چندین روز خانه ی آقای کروبی را محاصره کردند و با عملیاتی که شباهت زیادی به
رفتارهای لباس شخصی های دوران هیتلر با مخالفان حکومت داشت، ظاهراً خواستند
جلوی ایشان را برای رفتن به مراسم بگیرند.
آدرس عوضی روز قدس
سی و یک سال از برقراری هر ساله ی مراسم روز قدس در ایران می گذرد. اما به باور
من نه تنها جوان های متولد شده در این سی و یک سال، که بسیاری از هم نسل های ما
هم نمی دانند که اگرچه روز قدس دارای آدرسی عوضی بعنوان «حمایت از فلسطینیان»
است اما ریشه در اهداف سلطه طلبانه برای گسترش نفوذ حکومت اسلامی در خاورميانه،
و جنگ افروزی برای تخقق رؤيای آیت الله خمینی، یعنی ايجاد امپراتوری اسلامی
بصورت احيای خلافت عثمانی يا سلطنت شيعه ی صفوی، دارد.
تاریخ سرزمین قدس یا بیت المقدس
«قدس» یا «بیت المقدس»، یا «اورشلیم» کنونی، قبل از این که جایگاهی مقدس
شناخته شود نام های مختلفی داشته از جمله بیوس، کادس، سالم، و روسلیم و ... با
تاریخی چند هزار ساله که در طول آن اين سرزمين به دست حکومت های مختلفی تصرف و
اداره شده است. اولین کشوری که نامش به عنوان صاحب «روسلیم» در تاریخ می آید
مصر زمان فراغنه است که سپس به تصرف داود نبی و سلیمان نبی در می آید. حکومت
خودمختار اين سرزمين در زمان سلیمان نبی صاحب تشکیلات و سازمانی سیاسی شده و
معبدی در آن ساخته می شود؛ معبدی که بعدها سه مذهب یهودی، مسیحی و اسلام آن را
مقدس شناختند.
این معبد در سال 597 قبل از میلاد و پس از حمله ی بخت النصر، حاکم بابل، که از
پادشاهان خونریز و سخت دل دوران باستان بود، همراه با دیگر معابد کوچکتر ویران
شد. بخت النصر تقریباً همه ی یهودی های مسن این شهر را کشت و جوان تر ها را به
عنوان برده به بابل برد.
در سال 537 قبل از ميلاد کورش بزرگ، به دعوت مردم بابل، به آنجا لشگر کشید و
بدون جنگ وارد شهر شد و بلافاصله یهودی ها و دیگر افرادی را که مذاهب مختلفی
داشتند آزاد کرد تا به شهرهای خود باز گردند؛ و نيز کمک کرد که معابد و اماکن
مقدس شان را بازسازی کند. از آن پس اين سرزمين تا 200 سال تحت فرمانروایی
ایرانيان بود.
در سال 332 قبل از میلاد، اسکندر مقدونی شهرهای بسیار و از جمله اين سرزمين را
که نزد يهوديان مقدس شمرده می شد تصرف کرد و باز ویرانی های زیادی در آنجا
انجام شد.
در دوران امپراتوری اشکانيان (پارت ها) اين سرزمين و ديگر شهرهای منطقه
ديگرباره به تصرف ایرانی ها در آمد و از آن پس اين شهر بارها بين ايرانيان
(اشکانی و ساسانی) و روميان دست به دست شد. رومی ها نخستين بار آن را در سال
324 به تصرف درآوردند. در سال 31 قبل از ميلاد که امپراتوری روم شرقی صاحب اين
شهر است و در دوران حاکميت اين امپراتوری است که معبد يهوديان دوباره ساخته می
شود، عيسای مسیح بدنیا می آید و به دست ارتش روم به صليب کشيده می شود و پس از
مرگش اورشليم برای يهوديانی که به مسیحیت می گرويدند همچنان شهری مقدس مباقی می
ماند.
شش قرن بعد، هنگامی که این سرزمین در دست ساسانیان است، پيامبر اسلام رسالت خود
را آغاز می کند و آن را کعبه ی مسلمانان می خواند و از انان می خواهد که رو به
سوی این نیایشگاه نماز بگذارند. تنها چند سال پس از هجرت به مدينه است که دستور
نماز خواند بسوی شهر مکه صادر می شود و این سرزمین (که در قرآن با نام مسجد
الاقصی يا «نيايشگاه دور دست» خوانده می شود) بصورت دومين شهر مقدس مسلمانان در
می آيد. پس از مرگ پيامبر اسلام شهر مدينه جای آن را می گيرد و اورشليم به مقام
سوم تقدس نزول می کند. آنگاه، چون حکومت اسلامی پا گرفته و تهاجم آن به سرزمين
های شمال عربستان آغاز می شود این شهر نيز به دست لشگریان مسلمان فتح شده و
عمر، خليفه ی دوم مسلمين خود بدان پای می گذارد و دستور ساختن مسجدی بزرگ را
صادر می کند. بدين ترتيب شهر دارای دو نيايشگاه می شود، يکی با گنبد طلایی که
مورد احترام هر سه دين يهودی و مسيحی و مسلمان است و يکی هم با گنبد سبز که
اختصاص به مسلمانان دارد.
از آن پس شهر، تا آغاز جنگ های صليبی در دست مسلمانان است اما در اثر اين جنگ
ها به دست اروپایی ها می افتد. دو قرن بعد، مسلمانان به رهبری صلاح الدين
ايوبی شهر را از صلیبیون پس می گيرند و سپس، با تشکيل امپراتوری عثمانی شهر در
محدوده ی فتوحات امپراتوری عثمانی در می آيد و به مدت 400 سال در دست آن ها
باقی می ماند.
با جنگ اول جهانی و فروپاشی امپراتوری عثمانی اوایل قرن بیستم، انگلیسی ها در
سال 1917 آن را به دست می آوردند و در سه دهه بعد به تشکيل حکومت اسرائيل در
این منطقه رضايت می دهند. و از آن تاریخ تا کنون است که بر سر داشتن این
سرزمین چند هزار ساله جنگی مستمر و پر فراز و نشيب بین یهودی ها و مسلمانان
ساکن در اين منطقه و شهر برقرار بوده است.
این معبد در سال 597 قبل از میلاد و پس از حمله ی بخت النصر، حاکم بابل، که از
پادشاهان خونریز و سخت دل دوران باستان بود، همراه با دیگر معابد کوچکتر ویران
شد. بخت النصر تقریباً همه ی یهودی های مسن این شهر را کشت و جوان تر ها را به
عنوان برده به بابل برد.
در سال 537 قبل از ميلاد کورش بزرگ، به دعوت مردم بابل، به آنجا لشگر کشید و
بدون جنگ وارد شهر شد و بلافاصله یهودی ها و دیگر افرادی را که مذاهب مختلفی
داشتند آزاد کرد تا به شهرهای خود باز گردند؛ و نيز کمک کرد که معابد و اماکن
مقدس شان را بازسازی کند. از آن پس اين سرزمين تا 200 سال تحت فرمانروایی
ایرانيان بود.
در سال 332 قبل از میلاد، اسکندر مقدونی شهرهای بسیار و از جمله اين سرزمين را
که نزد يهوديان مقدس شمرده می شد تصرف کرد و باز ویرانی های زیادی در آنجا
انجام شد.
در دوران امپراتوری اشکانيان (پارت ها) اين سرزمين و ديگر شهرهای منطقه
ديگرباره به تصرف ایرانی ها در آمد و از آن پس اين شهر بارها بين ايرانيان
(اشکانی و ساسانی) و روميان دست به دست شد. رومی ها نخستين بار آن را در سال
324 به تصرف درآوردند. در سال 31 قبل از ميلاد که امپراتوری روم شرقی صاحب اين
شهر است و در دوران حاکميت اين امپراتوری است که معبد يهوديان دوباره ساخته می
شود، عيسای مسیح بدنیا می آید و به دست ارتش روم به صليب کشيده می شود و پس از
مرگش اورشليم برای يهوديانی که به مسیحیت می گرويدند همچنان شهری مقدس مباقی می
ماند.
شش قرن بعد، هنگامی که این سرزمین در دست ساسانیان است، پيامبر اسلام رسالت خود
را آغاز می کند و آن را کعبه ی مسلمانان می خواند و از انان می خواهد که رو به
سوی این نیایشگاه نماز بگذارند. تنها چند سال پس از هجرت به مدينه است که دستور
نماز خواند بسوی شهر مکه صادر می شود و این سرزمین (که در قرآن با نام مسجد
الاقصی يا «نيايشگاه دور دست» خوانده می شود) بصورت دومين شهر مقدس مسلمانان در
می آيد. پس از مرگ پيامبر اسلام شهر مدينه جای آن را می گيرد و اورشليم به مقام
سوم تقدس نزول می کند. آنگاه، چون حکومت اسلامی پا گرفته و تهاجم آن به سرزمين
های شمال عربستان آغاز می شود این شهر نيز به دست لشگریان مسلمان فتح شده و
عمر، خليفه ی دوم مسلمين خود بدان پای می گذارد و دستور ساختن مسجدی بزرگ را
صادر می کند. بدين ترتيب شهر دارای دو نيايشگاه می شود، يکی با گنبد طلایی که
مورد احترام هر سه دين يهودی و مسيحی و مسلمان است و يکی هم با گنبد سبز که
اختصاص به مسلمانان دارد.
از آن پس شهر، تا آغاز جنگ های صليبی در دست مسلمانان است اما در اثر اين جنگ
ها به دست اروپایی ها می افتد. دو قرن بعد، مسلمانان به رهبری صلاح الدين
ايوبی شهر را از صلیبیون پس می گيرند و سپس، با تشکيل امپراتوری عثمانی شهر در
محدوده ی فتوحات امپراتوری عثمانی در می آيد و به مدت 400 سال در دست آن ها
باقی می ماند.
با جنگ اول جهانی و فروپاشی امپراتوری عثمانی اوایل قرن بیستم، انگلیسی ها در
سال 1917 آن را به دست می آوردند و در سه دهه بعد به تشکيل حکومت اسرائيل در
این منطقه رضايت می دهند. و از آن تاریخ تا کنون است که بر سر داشتن این
سرزمین چند هزار ساله جنگی مستمر و پر فراز و نشيب بین یهودی ها و مسلمانان
ساکن در اين منطقه و شهر برقرار بوده است.
تاریخچه روز قدس
از سال ها قبل از پیروزی انقلاب، «سازمان آزادی بخش فلسطین»، به همراه بیشتر
کشورهای عربی، روزی را به نام «روز فلسطین» نام گزاری کرده بودند و هر ساله می
کوشيدند نشان دهند که اين روز علاوه بر اينکه جشن پیروزی ارتش این سازمان بر
اسراییلی ها در دره ی «کرامه» محسوب می شود، یادآوری است از وضعیت دلشکن ملت
فلسطین؛ يعنی ملتی که مجموعه ای بود از مسلمانان، یهودی ها، و مسیحیان و جنگی
هم که با اسراییل داشتند (حداقل در آغاز و قبل از مذهبی کردن آن از سوی
تندروهای مسلمان و يهودی) جنگی میهنی به حساب می آمد.
پیروزی گروهی از فلسطینی ها در جنگ کرامه که در سال 1968 بین نیروهای دفاعی
اسراییل و ارتش سازمان آزادی بخش (البته با کمک ارتش اردن) اتفاق افتاد در
واقع اولین پیروزی فلسطینی ها در پی شکست اعراب در جنگ شش روزه شان با اسراییل
محسوب می شد.
حکومت اسلامی اما يکی از مناسبت هایی را که در ارتباط با فلسطینی ها نادیده
گرفت همین «روز فلسطين» بود. آن ها، در حالی که در بوق های تبلیغاتی خود با سر
و صدای زیاد از مردم فلسطین دفاع می کردند، در جستجوی راهی بودند که بتوانند از
طريق تاکید بر حمايت از «مسلمانان فلسطین» از آنها به عنوان وسیله ای برای حرکت
های بعدی خود و به سوی جنگ افروزی هاشان در منطقه استفاده کنند.
چند ماه پس از پيروزی انقلاب، در بهار سال 1358، آقای ابراهیم یزدی در يکی از
نماز جمعه ها اعلام داشت که بهتر است جمعه آخر ماه رمضان را هر سال به نام قدس
بخوانند و در آن از فلسطینی ها حمایت کنند. یزدی، که در آن زمان وزیر امور
خارجه ی دولت آقای بازرگان بود، سال ها بعد در مصاحبه ای گفته است که: «پس از
انقلاب، من و آقایان کمال خرازی و علی صادقی تهرانی به بحث نشستیم و تصمیم
گرفتیم که به جای روز فلسطین روزی را به نام روز قدس نامگذاری کنیم. ما فکر
کردیم که نامگذاری روز فلسطین هویت عربی دارد و نمی تواند مورد توجه کشورهای
اسلامی قرار گیرد». در واقع این حرف نشان می دهد که جمهوری اسلامی از ابتدا
قصدش حمایت از مردم فلسطین نبوده است وگرنه به آن ها چه ربطی داشته که نام روزی
را که خود فلسطینی ها انتخاب کرده اند عوض کرده و نام قدس را بر آن بگذارند که
جنبه ای کاملاً غير ميهنی اما شديداً مذهبی دارد؟
یعنی آنها، همانگونه که نام ایران را با نام جمهوری اسلامی عوض کردند، و مردمان
غیر مسلمان و غیر مذهبی را از حقوق شهروندی خود محروم ساختند همین کار را با
مردم فلسطین نيز انجام دادند.
باری، تحقق این فکر ابراهیم یزدی، که ابتدا با آقای بازرگان و سپس با آیت الله
در ميان نهاده شد، سه ماه بعد از آن نماز جمعه، و بدون نام بردن از یزدی، به
وسیله آیت الله اعلام شد و از آن روز تا کنون هر ساله روز قدس با سر و صدا و
مرگ بر اسرائیل و مرگ بر امریکا و گریه های دروغین برای مردم فلسطین برگزار شده
است.
وارث رویای آیت الله خمینی
حکومت اسلامی اکنون سال هاست که چنان از روز قدس حرف می زند که گویی این روز،
روزی است که به خواست فلسطینی ها تعيين شده و ایران در واقع دارد با بزرگداشت
آن با اين مردم همدردی می کند؛ در حالی که این روز نه ساخته ی فلسطینی ها است،
نه در اصل ربطی به دردها و مصیبت های آن ها داشته است، و نه از جانب خود آنها
گرامی داشته می شود.
توجه کنید که آیت الله خمینی، در روز 16 مرداد 1358، رسمی شدن این روز را چنين
اعلام می کند:
وارث رویای آیت الله خمینی
حکومت اسلامی اکنون سال هاست که چنان از روز قدس حرف می زند که گویی این روز،
روزی است که به خواست فلسطینی ها تعيين شده و ایران در واقع دارد با بزرگداشت
آن با اين مردم همدردی می کند؛ در حالی که این روز نه ساخته ی فلسطینی ها است،
نه در اصل ربطی به دردها و مصیبت های آن ها داشته است، و نه از جانب خود آنها
گرامی داشته می شود.
توجه کنید که آیت الله خمینی، در روز 16 مرداد 1358، رسمی شدن این روز را چنين
اعلام می کند:«روز
قدس فقط روز فلسطین نیست، روز اسلام است؛
روز حکومت اسلامی است. روزی است که باید جمهوری اسلامی در
سراسر کشورها بیرق آن برافراشته شود. روزی است که باید
به ابرقدرتها فهماند که دیگر آنها نمیتوانند در ممالک
اسلامی پیشروی کنند. من روز قدس را روز اسلام و روز
رسول اکرم میدانم، و روزی است که باید ما تمام قوای خودمان را مجهز کنیم...
روز قدس، جهانی است، و روزی
نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابله
ی
مستضعفین با مستکبرین
است، روز مقابله
ی
ملت هایی است که در زیر فشار ظلم آمریکا و غیر آمریکا
بودند، روزی است که باید مستضعفین مجهز بشوند، در مقابل
مستکبرین، و دماغ مستکبرین را به خاک بمالند...»
او، از آن روز، تا شهریور سال بعد که موجب براه افتادن جنگ بین ایران و عراق
شد، مدام در این بوق دمید که بايد برای رفتن به قدس آماده شویم بی آنکه توضيح
داده شود که ما چرا ما باید بدون خواست فلسطینی ها برای رفتن به قدس آماده
شویم.
در طول همه ی این سال ها، آیت الله و ديگر رهبران حکومت اسلامی همواره، در کنار
کشاندن مردم به خیابان ها به بهانه ی حمایت از مردم مظلوم فلسطین، به هر وسیله
که می شده جلوی مذاکرات و آشتی های احتمالی بین فلسطین و اسراییل را گرفته اند.
و مدام کشورهای منطقه را به دوگانگی های مذهبی و جنگ های شیعه و سنی کشانده
اند، و در واقع کوشيده اند تا شیعیان را آماده جنگی کنند که خاورمیانه را به
آتش بکشد و زیر تسلط حکومت اسلامی ایشان در آورد.
شاید شکست عراق و جام زهری که آیت الله و یارانش سر کشیدند برخی از این رهبران
را قانع کرده باشد که در این مورد، کاری از دستشان برنمی آید و بهتر است از روز
قدس فقط برای تبلیغات داخلی استفاده کنند. اما بنظر می رسد که با آمدن محمود
احمدی نژاد و طایفه ی ویرانگر و جنگ افروز او، ایران بیچاره دوباره به دوران
طلابی امام خمینی برگشته و روز قدس روز ابراز تمايل آن برای جهانگیری شده است.
ببینید که احمدی نژاد، درست در آستانه
ی مذاکرات صلح فلسطین و اسراییل در کاخ سفید، و در روز قدسی که
امامش آن را روز دستبابی مسلمانان به جهان خوانده بود خطابه چنين زهرناک سر
داده است:
«من
اعلام میکنم
که نه ملت فلسطین و نه ملتهای منطقه،
اجازه نخواهند داد هیچ کسی حتی یک وجب
از سرزمین فلسطین را به دشمنان ببخشد...
کسانی که می خواهند گفت و گو
کنند از چه کسانی نمایندگی دارند؟ نماینده
ی
ملت فلسطین چه کسی است؟ او که
صحبت میکند از کجا این نمایندگی را به دست آورده است؟»
و اوج سخنان او، درست به شیوه خمینی، رو به سران کشورهای عربی و اسلامی دارد
که:
«شما حق ندارید در مورد سرنوشت ملت فلسطین که
سرنوشت اسلام و ملتهای منطقه و به تعبیری سرنوشت همه
ی
بشریت است با دشمنان
گفت
و گو
کنید!»
ندانستن می زند. یکی این که وقتی خمینی چنان بساطی را براه انداخت بسیاری از
مردم ناآگاه منطقه او را یک روحانی نجات دهنده می دانستند. و اکنون دیگر این
حرف ها، پس از آن همه مردم کشی و آزادی کشی و دزدی و چپاول و شکنجه و زندان و
تجاوز در مقابل چشمان مردم جهان، حتی اگر خود خمینی هم زنده بود دیگر خریداری
نداشت. اکنون هیچ کدام از کشورهای عربی و اسلامی برای عربده کشی های حکومت
اسلامی و طرح های مربوط به گسترش جهانی آن فاتحه هم نمی خوانند.
و نکته ی ديگر اينکه بی توجهی و عدم استقبال ايرانيان از روز قدس امسال به خوبی
و به درستی نشان داد که پایان این روز قلابی، بی ربط با مردم فلسطین، سخت نزديک
است؛ همان روزی که به قول خمینی «روز حکومت اسلامی» است.
4 سپتامبر 2010
shokoohmirzadegi@gmail.com
|