ضرورتهای آشکار چند شوهری!
در هفته ی گذشته مطلبی در سایت راديو زمانه منتشر شده بود از خانم سوسن
محمدخانی غیاثوند به نام
ضرورت های پنهان چند همسری که به سرعت مورد اعتراض خواستاران برابری
حقوق زنان، در ایمیل ها و رسانه های مختلف قرار گرفت. شاید لزومی نباشد
که در مورد چنین مطالب کلیشه ای، سطحی و غیر اصولی بحث و گفتگویی انجام
شود اما از آنجا که، یک) چند تن از خوانندگان «از نگاه یک زن» مصرانه
از من خواسته اند به این مطلب بپردازم؛ و دو) نویسنده ی چنین مطلبی زنی
روزنامه نویس است که عضو سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان هم خوانده می
شود، تصمیم گرفتم نکاتی را در ارتباط با آن مطرح کنم.
باری، ایشان در شروع مطلب می گویند: «اگر بخواهیم "موضعگیری
منصفانهای" در خصوص چند همسری داشته باشیم باید هم معایب آن را ببینیم
و هم محاسن اش را؛ هم سخنان کسانی را که مخالفند بشنویم با ذکر دلائل،
و هم حرفهای کسانی را که موافقاند داشته باشیم. باید فکر کنیم به
اینکه مخالفت و موافقت ما تا کجا به سود جامعه است. اگر بنا باشد فقط
حرف های خودمان را بزنیم و گوش شنوایی برای شنیدن اظهارات دیگران
نداشته باشیم مطمئناً هیچگاه به نتیجهی درستی نخواهیم رسید و قطعاً
آنچه به جایی نرسد فریاد است».
ايشان، سپس، به اعضای کمپین یک میلیون امضا ایراد گرفته اند که صدای
همه ی زن ها را ـ یعنی زن هایی که با قانون چند همسری موافق اند ـ نمی
شنوند: «در سمت دیگر قانون چند همسری، زنانی قرار دارند که شرایط
خودشان، زندگی، خانوادهشان و جامعهای که در آن زندگی میکنند به شکلی
است که آنان را ناگزیر به استفادهی از قانون مذکور میکند؛ زنانی که
متأسفانه در مجموعهی گردآوری شده توسط اعضای کمپین خیلی کم و ناقص
صدایشان شنیده شد.» این سوسن خانم، که بزغم خود صدای آن زن ها را می
شنوند، سپس چند دليل برای توضيح موارد توجيه کننده ی چند همسری برای
مردان را مطرح می کنند: «کمبود مردها به دلیل رفتن به جنگ، طول عمر
پایین تر آنها از زن ها به دلیل کارهای سخت، پایین بودن موالید پسر،
مشکلات اقتصادی زن ها، کارآمدی مردها در به دست آوردن پول، نیاز جنسی
زن ها در اثر کمبود شوهر، یائسگی زن ها، نخواندن هماهنگی و میل جنسی
مرد با زن، تبدیل شدن تخت خواب به مکان باج گیری زن از همسرش»؛ و آنگاه
از زنان کمپین پرسیده اند که «در چنین صورتی مردها چه باید بکنند؟ و
آيا نباید ازدواج مجدد صورت گیرد؟»
و بعد، انگار "آس" را رو کرده باشند، پرسیده اند که کميپين: «میخواهد
چه پاسخی به نیازها و خواستههای این دسته از زنان [بی شوهر مانده]
بدهد؟ مثلاً میتواند برای رفع نیاز جنسی این قبیل زنان یکی یک دانه از
همان آلتهای تناسلی پلاستیکی مردانهای که سایزهای مختلف اش و فروشگاه
های محل تهیهاش را در برخی شبکه های ماهوارهای تبلیغ میکنند،
بدهد؟»
و مسایلی در همین ارتباط، و با اين نتیجه گيری که «این ها مسایل پنهانی
است که ضرورت ازدواج مجدد را پیش می آورد و کمپینی ها این ها را نمی
فهمند».
خدمت این خانم جوان، که با این جوانی استدلال های کهنه ی آخوندی را به
خوبی آموخته اند بگویم که:
سوسن خانم! مطالبی را که مطرح کرده ايد هيچ تازگی و آشکار شدگی پس از
پنهان ماندنی بلند را با خود ندارند، چرا که زنان ما قرن های قرن است
که بیشتر آنچه هایی را که شما «ضرورت های پنهان» ناميده ايد، (مثل
کمبود مرد بر اثر جنگ، یائسگی، نیاز بيشتر مردها به مسایل جنسی، قدرت
اقتصادی فیزیکی، و حتی عقلی مردها و از این نوع سخنان) در حل المسایل
ها، حدیث ها، و نقل قول هایی دروغ و راست از پیامبر و امام و غیره
شنیده اند و هیچ کدام آنها در بين هيچ گروهی جزو «ضرورت های پنهان»
شناخته نمی شده و نمی شوند بلکه ادعاهایی کاملاً آشکار بوده اند، آنقدر
آشکار که شما هم از آنها با خبر شده ايد.
سوسن خانم! در سی و یک سال گذشته، به برکت حکومتی اسلامی، که «باورها»
ی خود را از قبایل مردسالار هزاران سال پیش، و «تکنولوژی» را از جهان
پیشرفته امروز می گیرد، معلمان مذهبی حکومتی قشری منحط در جامعه را
بوجود آورده اند که، چون درک درستی از جهان امروز ندارد، با تکنولوژی
از طريق مشکل اساسی و جنسی خودش روبرو می شود: و حاصل اين تعليمات هم
نشستن پای تلویزیون و تماشای پايان ناپذير فیلم های پورنوگرافی است و
آنگاه همه ی زنان غرب و زنان فمنیست را شبیه زنانی ديدن که در این فیلم
ها نمايش داده می شوند، و يا تماشای آگهی های تبلیغاتی مربوط به آلت
های تناسلی پلاستیکی و غیره و سپس وجود آنها را دلیل نیاز سيرابی
ناپذير جنسی زنان مجرد دانستن. کافی است پای صحبت آخوندهای مثلاً
«مدرن» توليد شده در دوران حکومت اسلامی بنشینیم تا بینیم که چگونه
افسار خیالات بیمارگونه ی خویش را رها می کنند و آن چه را که خود به آن
ها نیاز یا علاقه دارند به مخالفین خود، و البته بیشتر به زن های
پیشرو، نسبت می دهند.
سوسن خانم غیاثوند! شما آشکار است که هنوز متوجه
نیستید که در قرن بیست و یکم زندگی می کنيد و نمی دانيد که از دوره ای
که در آن فقط مردها به جنگ می رفتند مدت ها گذشته است. در دوران ما، و
حتی در حکومت اسلامی، زن ها را نيز به جنگ فرستاده اند (حال بگیریم پشت
جبهه)، و یا آن ها را هم در نقش پلیس انتظامی و پلیس ضد شورش و پلیس
مخفی و غیره به کشتن می دهند.
سوسن خانم! آمارهای موجود نشان می دهند که، برخلاف
نظر شما، در حال حاضر تعداد زنان ایران از تعداد مردها کمتر است اما،
تنها به دلیل پایین آوردن سن ازدواج زن ها است که برخی در اين مورد
دچار سوء تفاهم می شوند که «تعداد زن ها بیشترند»
سوسن خانم! يعنی شما نمی دانيد که عليرغم کوشش
حکومت اسلامی برای فرستادن زن ها به خانه و فراهم اوردن مقدمات ايجاد
حرمسراهای جدید، در ایران امروز زنان همسان مردها نان آوران خانواده
هستند.
خانم غیاثوند! اين چه استدلال قابل اتکائی است که
وقتی مردی شصت هفتاد ساله هوس بچه دار شدن کرد و همسر هم سن اش نتوانست
بچه دار شود، او بناچار بايد دوان دوان برود و برای بچه داشتن زن جوان
تر بگیرد؟ آن هم در زمانه ای که روز به روز توجه به تعداد فرزندان کمتر
بیشتر می شود. و تازه چرا وقتی مردی بچه دار نمی شود زنش حق ندارد سراغ
شوهر دوم برود؟ طلاق؟ شما در مورد مرد از طلاق سخن نمی گوئيد؟
(بگذريم که موهن تر از اين گونه ازدواج های
پیرمردان با زن های جوان، آن هم به خاطر بچه در جامعه ی پیشرفته امروز
وجود ندارد. و چه خوش گفته است مهستی بزرگ، در قرن چهارم هجری، که: «زن
را تیری به پهلو، به که پیری!» هر چند که، بنا بر استدلال شما و همین
طور علاقمندان به چند همسری در حکومت اسلامی مهم نیست که تیری، يعنی
پیرمردی، به پهلوی زنی جوان بنشیند مهم آن است که زن جوان تن خودش را
برای لقمه ای نان و خانه ای گرم به آن بد تر از تير بفروشد؛ یعنی رابطه
ی زناشویی را، که در جهان امروز به عنوان یک قرارداد توام با علاقه و
احترام برای همراهی های اجتماعی است، با تن فروشی عوض کند).
خانم غیاثوند! شما سنگ مردهایی را به سینه می زنيد
که زنان شان قادر نیستند تمایلات جنسی آن ها را برآورند، و اشکارا
استدلال تان بر اساس اين باور سنتی و کهنه ی قبیله ای ساخته شده که
«نیاز جنسی مردها بیشتر از زن ها است» و یا «مردها هر طور شده باید
نیازهای جنسی خود را برآورند». کدام تحقيق علمی اين نکات را ثابت کرده
است؟ و، تازه، چرا زن های مجرد برای رفع نیاز جنسی خود، به «فتوای
شما!»، بايد زن دوم مردان متأهل بشوند؟ و یا زن های متاهل اگر نیاز
جنسی داشتند و نیازهای جنسی شان از سوی همسرشان برآورده نشد، چاره ای
ندارند که بسوزند و بسازند؟ یا به «آقا» اجازه دهند که زن دومی بگیرد و
یکی دیگر را هم به خیل محرومان جنسی اضافه کند؟
سوسن خانم! شما بهتر است نگاهی به آمارهای مربوط
به استفاده از وسایل برانگیزاننده ی حس جنسی بیندازند تا بدانيد که،
مثلاً، مصرف بالای قرص هایی نظير «وایگرا»، برای مردها کاملاً نشان می
دهد که آن ها پس از پنجاه یا حداکثر شصت سالگی تا چه اندازه بیش از زن
های «يائسه» ی خود به این نوع قرص ها نیازمند هستند. حال آنکه زن ها در
این سنین بسیار بیش از مردها قادرند که نیازهای جنسی همسران خود را
برآورده سازند، البته بشرطی که همسران شان مرتب از قرص های وایگرا
استفاده کنند!
باری، خانم غیاثوند عزیز! آن چه در دنیای امروز بالاترین درجه از اهمیت
را دارد، توسل به وحشيانه ترين و عقب افتاده ترین راه های پاسخگویی به
نیازهای جنسی است، که باور به «کرامت انسان» است، همان باوری که بر
پیشانی اعلامیه ی حقوق بشر می درخشد؛ همان باوری که تأکید دارد زن و
مرد هر دو از حقوقی برابر و یکسان برخور دارند. و اگر زنان عضو کمپین
یک میلیون امضا، یا همه ی زنان و مردان مبارز کشورمان، در برابر قوانین
ضد انسانی حکومت اسلامی ایستاده اند، کارشان به این دليل نيست که نمی
دانند زنان و مردهانی هم هستند که موافق چند همسری اند، یا به خاطر
نیازهای اقتصادی یا جنسی تن به آن می دهند. آن ها دقیقاً به این دلیل
برای برابری زن و مرد تلاش می کنند، و برای این تن به زندان و شکنجه و
تبعید و هزار بدبختی دیگر می دهند، و به این نيت تن خسته و هر دم مورد
تهدید خود را «خانه به خانه« و «کوچه به کوچه» می کشانند، تا برای
زنانی که حقوق خودشان را نمی شناسند، و بدبختی و تبعیض را سرنوشت
گريزناپذير خویش و خواست آفريدگارشان می دانند، اين «حق» های نوين
انسانی را روشن کنند، و آنان را از این نکته آگاه کنند که جهان امروز
دیگر نه تنها تبعیض میان هیچ زن و مردی را برنمی تابد، بلکه حتی هیچ
خدای عادل و توانایی نيز نمی تواند زن را موجودی پست و بدبخت و ناتوان
بخواهد. و آفریدگاران چنين تبیعضی خود سرمنشای پستی و بدبختی و ناتوانی
خواهند بود. خواستاران برابری زن و مرد، نمی خواهند که آدميانی همچون
شما بازتاب دهنده ی گريزناپذيری سرنوشت اندوهناک این زنان و تاکید گذار
بر ماندگاری بدبختی های آن ها باشند.
و بالاخره، خانم غیاثوند! جهان امروز آنقدر پیشرفت
کرده است که نگاه ما را از حل المسایل ها و بحار الانوارها به جهانی
بکشاند که در آن زن و مرد دو موجود همراه و همگام و کامل و زیبا هستند
که، با تمام «تفاوت های طبیعی» خود «از نظر حقوقی» در مورد و خواست ها
و نیازهاشان نيز برابرند.
اگر جامعه ای در پذيرش چنین اصلی لنگ می زند،
مشکل از خود جامعه و قوانین و حکومت هایی است که بر پایه ی تبعیض و
نابرابری عمل می کنند. انسان هایی که خود را باورمند به حقوق بشر می
دانند، باید تلاش شان در راستای مبارزه به منظور تغییر این قوانین، و
این جامعه، باشد، نه این که در مسير پذيراندن تغييرناپذيری آن ها و
ادامه ی بردگی زن ها باشد.
يادتان باشد! اگر شما، و افرادی چون شما، که در
واقع شاگردان سازندگان حکومت هایی چون حکومت مسلط بر ایران هستید
بخواهید بر اساس استدلال های هزاران سال کهنه، بگویید که «اين حق زن ها
است که تو سری بخورند و بسوزند و بسازند»، آنگاه بايد اين احتمال را هم
بدهید که ممکن است زن های خشمگینی هم پیدا شوند که بخواهند «ضرورت های
طبيعی و آشکار» مهم ديگری را به شما یادآور شوند، و به شما بگویند که:
«بر اساس آمارها و تحقيقات علمی امروزی، آن که توان چند همسری دارد زن
ها هستند و نه مردها. مگر شما نبوده ايد که همه ی فاحشه خانه های تاريخ
را ساخته ايد و می سازيد؟ مگر صيغه را شما اختراع نکرده ايد؟ يادتان
باشد که همسر موقت شما (به دائم اش فعلاً کاری ندارم) عملاً نشان داده
است که می تواند در روز با چندين مرد در آميزد! و شما از عهده یکی شان
هم بر نمی آیید.»
20 اکتبر 2010
shokoohmirzadegi@gmail.com
|