Shokooh Mirzadegi

شکوه میرزادگی

از نگاه يک زن ـ 5  مرداد،  26 جولای،  2008

بازگشت به صفحه اصلی

قصه

شعر

مقاله

يادداشت

  نگاه يک زن

مطالب  ديداری

مطالب  شنيداری

مرکز  اسناد  زنان

نامه های سرگشاده

کتاب های در اينترنت

کتاب های منتشر شده

کتاب های در دست انتشار

*****

 تماس

 شرح حال

آلبوم عکس

English Section

 

 

 

   

 

 

 

 

 

 

 

Puyeshgaraan

 

 

 

 

ما را به دم پير نگه نتوان داشت

در خانه دلگير نگه نتوان داشت

آن را که سر  زلف چو زنجير بود

در خانه به زنجير نگه نتوان داشت

 

 

لطفا برای رعايت عدالت به زن ها هم حق چند همسری بدهيد

سايت «مدرسه فمنيستی» روز گذشته خبری داشت در مورد اعتراض خانم شيرين عبادی عليه لايحه ای که قرار است برای حق چند همسری مردها به مجلس برود. بر اساس اين لايحه، مردهايي که تا کنون با اجازه همسر اول خود می توانستند زن ديگری بگيرند ديگر به اين اجازه نيازی ندارند و در صورت داشتن ثروت و اجرای عدالت می توانند از دادگاه اجازه داشتن همسران دوم و سوم و چهارم را هم بگيرند و، در واقع، اين دادگاه است که بايد دارايي و عدالت ورزی آن ها را تاييد کند.

خانم شيرين عبادی گفته اند که «چگونه دادگاه قبل از ازدواج می تواند ثابت کند که مرد پس از ازدوادج رعايت عدالت را خواهد کرد؟ پس شرط اجرای عدالت يک تعارف قانونی روی کاغذ است و هرگز به مرحله عمل نخواهد رسيد». اين حرف کاملاً درست است و مسئله ی لايحه ی به مجلس رفته در واقع «دارايي و عدالت» نيست بلکه دارايي و برازندگی است!

خانم عبادی همچنين تهديد کرده اند که: «اگر اين لايجه به تصويب برسد، ما زنان مقابل مجلس شورای اسلامی اعتراض می کنيم». حالا چقدر اهالی مجلس از اين تهديد بترسند، خود جای حرف بسيار دارد. همچنان که سی سال است با همه ی اعتراض ها ـ قوانين مربوط به زن ها در ايران نه تنها به سوی بهبود و اصلاح و همسويي با اعلاميه ی حقوق بشر نرفته بلکه حکومت اسلامی هر روز حقوق بيشتری را از زن ها گرفته است و به نظر می رسد که اين رشته همچنان سر درازی داشته باشد.

اما من فکر می کنم تنها راهی که برای زن ها در مقابله با اين نوع حق کشی های هر روز فزاينده  وجود دارد مقابله به مثل کردن است؛ کاری که زن های قزاقستان انجام دادند. چندی پيش، بر اثر تبليغات جمهوری اسلامی در کشورهای تازه مستقل شده ی شوروی، در قزاقستان نيز سخن از رفتن لايحه ای به مجلس از سوی مردانی غيور پيش آمد که بر اساس آن بتوانند با رضايت همسر اول و تامين مالی و غيره ازدواج مجدد کنند. نمايندگان زن پارلمان قراقستان که (البته مثل نمايندگان زن در جمهوری اسلامی ضد زن نيستند) نه تنها به شدت با اين فکر مخالفت کردند بلکه اعلام داشتند که اگر چنين چيزی در پارلمان قزاقستان مطرح شود آن ها نيز از پارلمان تقاضای چند همسری برای زن ها را خواهند کرد.

البته من می دانم اين «آقايان» که با چنگ و دندان به «سالاری» خود چسبيده اند با اين حرف ها عقب نشينی نخواهند کرد اما، با تهديد به سبک خانم های قزاقستان خواب شان آشفته خواهد شد و جامعه را نيز حداقل به فکر خواهند انداخت تا به اين آقايان دارا و برازنده بگويند که:  اگر چند همسری بد است برای مردها هم بد است و اگر خوب است پس لطفاً عدالت را رعايت کنيد!

 

زنی يکه تاز و خستگي ناپذير

پنج شنبه ی گذشته روزنامه لوموند فرانسه، که از پر تيراژ ترين نشريات فرانسه است، يک صفحه خود را به گفتگويي با خانم «ملالی جويا» يکی از مهم ترين چهره های معاصر افغانستان، اختصاص داد. بنا بر نوشته ی لوموند، ملالی جويا ـ که مدتی قبل از «ولسی جرگه»، يا مجلس شورای افغانستان، بيرون رانده شده اکنون زندگی مخفی و سختی را در افغانستان می گذراند و ناچار است از ترس مخالفين خشن و بی رحم  با روبنده و محافظ رفت و آمد کند.

چندی پيش ملالی جويا، در پی يک سخنرانی اعتراضی شديد به مجاهدين، مجلس را «طويله خانه» خواند و به جرم «توهين به خانه ی ملت» نمايندگی اش به حالت تعليق درآمد. ملالی که با رای اکثريت قابل توجهی، به خصوص زنان رای دهنده،  به مجلس رفته بود از روز اول با مجاهدين و افراد مذهبی در گير بود. او از آن هنگام که از مجلس بيرونش کرده اند تا کنون به دنبال بازگشت است ولی در اين مورد هنوز موفقيتی نداشته است. در ماه آوريل گذشته، او در مصاحبه ای در کابل گفته بود که  بر اساس ماده 70 لايحه وظايف داخلی ولسی جرگه، نمايندگی يک نماينده ی انتخابی را نمی توان بيش از 24 ساعت به صورت تعليق نگاه داشت و دور نگاهداشتن او از مجلسی که با انتخاب مردم به آنجا رفته کاملا غير قانونی است.

ملالی جويا، که سال های اول زندگی اش را در ايران و پاکستان گذرانده، از بيست سالگی به زادگاهش باز گشته و از آن زمان تا کنون ـ که سی سال دارد ـ بدون وقفه به تلاش برای نجات سرزمينش از چنگال آنهايی که جنگ سالاران فاسد و مافيای قدرت می خواندشان ادامه داده است. او، به عنوان يک زن سکولار در اين ده ساله بارها تهديد به مرگ شده و حتی در محيط پارلمان نيز او را تهديد به تجاوز کرده اند. و نمايندگان همان پارلمانی که او را به جرم گفتن طويله خانه بيرون رانده اند بارها در صحن مجلس به او صفاتی همچون روسپی، کافر و ديوانه داده بی آنکه اخراج يا حتی توبيخ شوند. چرا؟ چون دادن اينگونه صفات به زنان آزاده در اين گونه کشورها مرسوم و مجاز است و کسی هم به فکر اين نيفتاده تا برای اين گونه زشت گويی ها مجازاتی تعيين کند.

 

حس پيامبرانه شاملو

امسال، در سالروز درگذشت شاملو، بر سر مزار او غوغايي بپا شد. از يک سو عده ی زيادی از علاقمندان شاملو از صبح زود در گورستان کرج جمع شده بودند و، از سوی ديگر، مأموران انتظامی و لباس شخصی هايي که کارشان به هم زدن گردهمايی است نه تنها اطراف مزار او را محاصره کرده بودند بلکه در جاده هايي که به آنجا وصل می شد نيز جلوی اتوبوس هايي را که مردم را دسته جمعی به آنجا می برد می گرفتند.

دختر جوانی به نام سميرا برايم نوشته است:«...ماموران بيش از مردها با ما بدرفتاری می کردند. يکی از آن ها به من و چند تن از دوستانم که اصرار می کرديم  که فقط تا مزار برويم و برگرديم با کلامی رکيک گفت «فاحشه ها».  و ادامه داده است که: «آخر در کجای دنيا به زن هايي که برای مراسم سالگرد مرگ شاعری به گورستان می روند چنين نسبتی می دهند؟»

حتما سميرای نازنينی که انتخاب کرده است تا به ديدار شاملوی بزرگ برود جواب پرسش خود را هم خوب می داند. حتی ساده ترين خوانندگان هم در شعر شاملو دو امر درخشان را بلافاصله می بينند: «ستايش آزادی»، که بهايش در سرزمين ما بسيار گران است؛ و «ستايش عشق» ـ آن هم نه عشق آسمانی و مهجور و غير قابل دسترس، بلکه عشق زمينی؛ عشقی که زن و مرد در آن هر دو انسان هايی يکسانند که عشق «جاودانه و رويينه تن شان » می کند.

برای سميرا نوشتم: «آيا همين دو پديده ی زيبای انسانی ساده، اما بزرگ، کافی نيست که لباس شخصی هايي که زن را ضعيفه ای فقط برای رختخواب و بچه آوردن می دانند با او و هوادارانش مخالفت کنند؟ آيا کافی نيست تا خواندن شعرهای او را حتی بر گور او برنتابند؟ آيا کافی نيست تا از مرده ی او حتی بترسند؟ آنها در بن بست خشم و جنون و بیچارگی است که به تويی که حتی مرده ی او را چنين احترام می گذاری "فاحشه" می گويند اما فراموش نکنيم کلام جادويي و پيامبرانه ی او را آنجا که می گويد:

احساس می کنم

در بدترين دقايق اين شام مرگزای

چندين هزار چشمه ی خورشيد

در دلم

می جوشد از يقين.

 

احساس می کنم

در هر کنار و گوشه ی اين شوره زار ياس

چندين هزار جنگل شاداب ناگهان

می رويد از زمين.»

 

 

شکرگزاری برای تساوی در شتر خوری

نه اينکه موسسات دينی که مرتب «آموزه های دينی» مربوط به زن ها را تبليغ می کنند در ايران خيلی  کم اند؟ به يمن گران شدن نفت و افزايش مرتب درآمد های نفتی کارمان به راه اندازی تعدادی ديگر  از همين موسسات در کشورهای همسايه هم کشيده است.

«موسسه ی دينی کوثر» يکی از اين مؤسسات است که در شهر قازان روسيه آغاز بکار کرده.. رييس اش هم شخصيتی است که گویی او را عيناً از روی امام جمعه های شيراز و مشهد و امثالهم کپی کرده اند. نامش «فارض اسدالله اوغلو» است که مرتباً به صدور سخنان بديع در مورد مسايل دينی و به خصوص زن ها مشغول است. آخرين سخنان ايشان هم آن است که اديان مسيحی و يهودی هم در گذشته های دور در مورد زن ها مثل ما عمل می کردند، اما از وقتی که در کتاب های آسمانی خودشان تحريف هايي وارد کردند بکلی بدبخت شده اند. او می گويد «در اديان مسيحيت و يهوديت، خواسته‌های انسانی به آموزه‌های دينی افزوده شده اند و به همين دليل اين اديان نمی‌توانند به شايستگی از عهده ی تبيين جايگاه انسان‌ برآيند». 

واقعاً شما فکر می کنيد  چند تا فيلسوف و دانشمند و محقق بايد بنشيند تا بفهمند که معنا و مفهوم  اين که «چون خواسته انسانی افزوده شده پس جايگاه انسان تبيين پيدا نمی کند» چيست؟ البته خود ايشان در اين مورد توضيحات زيادی می دهند که من فقط يک مورد را ـ که مورد توجه خبرگزاری دولتی زنان هم قرار گرفته ـ در اين جا می آورم تا شما هم به ذره ای از اقيانوس دانش ايشان پی ببريد: «رييس مؤسسه كوثر همچنين به تشريح وضعيت زن پيش از ظهور اسلام پرداخت و تأكيد كرد که قبل از اسلام وقتی شتری زنده متولد می‌شد زنان حق خوردن گوشت آن را نداشتند و گوشت اين حيوان فقط به مردان تعلق داشت اما زمانی كه شتری مرده به دنيا می‌آمد زنان بايد از گوشت آن می‌خوردند چرا كه به نظر مردان، زنان مخلوقاتی پست ‌تر از مردان بوده و حق استفاده از نعمات الهی را نداشتند».

می بينيد؟! حقا که ما زن ها بايد مدام شکر کنيم  که پس از اسلام در خوردن شتر زنده با مردها در تساوی کامل به سر می بريم