ما را به دم پير نگه نتوان داشت
در خانه دلگير نگه نتوان داشت
آن را که سر زلف چو زنجير بود
در خانه به زنجير نگه نتوان داشت
زنان شيطان صفت دف زن و رحيم مشايي معصوم
آقای رحيم مشايي، رييس سازمان ميراث فرهنگی است، سازمانی که در ايران
آن را سازمان ميراث مشايي می خوانند چرا که در اين چند ساله چنان به
روز ميراث فرهنگی و تاريخی ايران آورده که هيچ غارتگر و ويرانگری با
سرزمين دشمن نيز چنين نمی کند. اما ايشان اخيراً و دوباره گرفتار خشم
تندروی های مذهبی در ايران شده است. البته فکر نکنيد که اين خشم به
خاطر دشمنی او با آثار تاريخی و فرهنگی ايران است، و يا خشم اين بزرگان
جمهوری اسلامی برای اين است که ايشان علاقه زيادی به هتل سازی و
گردشگری ِ ـ به قول خودشان ـ «اسلامی» دارند (که تعريفش عبارت است از
هتل سازی بر روی مناطق مهم تاريخی و باستانی) و اين که گفته اند «ما به
توريست های غربی نيازی نداريم، ما می خواهيم توريست مسلمان بياوريم!»
(چرا که از ديد آن ها هم اين کارها هم حاصل مادی دارد و هم اجر اخروی)،
نه! خشم اين تندروها ـ که بين شان می توان کلی هم آيت الله و حجت
الاسلام پيدا کرد ـ به دليل علاقه رحيم مشايي به همزيستی دف و رقص با
مسايل اسلامی ـ گردشگری است!
مطبوعات، يک بار، دو سال پيش، عکس خندان ايشان را در حال تماشای رقص در
يک مجلس رسمی در کشور ترکيه منتشر کردند و سر و صداهای زيادی در اطراف
اين «بی ناموسی!» بلند شد اما ايشان، با وساطت ولی فقيه و رييس جمهور،
به خير و خوشی از شر آن گريختند. اکنون نيز بنظر می رسد که مسئله ی رقص
و دف ديگرباره دارد کار دست ايشان می دهد؛ آن هم رقص و دفی که با قرائت
قرآن در هم شده است!
جريان از اين قرار است که گويا، در يکی از مراسم گردشگری، و در حضور
ايشان 12 زن در لباس های رنگارنگ محلی با دف و حرکاتی شبيه رقص، قرانی
را برای قاری آورده اند و پس از آنکه قاری خواندنش را به پايان برده،
قرآن را با همان تشريفات از تالار خارج کرده اند.
اين ماجرا بدجوری آيت الله ها را برافروخته کرده است. در روزهای اول،
مقامات دولتی کوشيدند که خشم آيت الله ها را سانسور کنند اما بزودی
کار به جاهای باريک تری کشيد و برخی از «مراجع» اعلام داشتند که: «قلب
رئوف امام زمان آزرده شده است!» يکی از آيت الله ها هم خواستار عزل
مشايی شده است.
حال بايد منتظر شد و ديد که «مقام معظم رهبری» و آقای احمدی نژاد (پدر
داماد و مدافع سر سخت آقای رحيم مشايي) که هميشه، سر بزنگاه، دستشان را
پشت رحيم مشايي گذاشته اند در اين مورد چه خواهند کرد. من پيش بينی می
کنم که اگر کار بيخ پيا کند، همه ی تقصيرها را به گردن آن 12 زن دف زن
انداخته آن ها را، به عنوان شياطينی که رحيم مشايي معصوم را جادو کرده
و زبانش را بسته بودند، تحويل مقامات قضايي خواهند داد و به اين ترتيب
قال قضيه کنده خواهد شد.
مردان کنترل کننده ی شهوت
در هفته ی گذشته، سايت دولتی زنان، که به نظر می رسد عموماً تحت
سرپرستی مردان غيور اسلامی اداره می شود، معلوم نيست به چه مناسبتی،
مصاحبه ای را منتشر کرده که 12 سال پيش با خانمی به نام امين ـ که گويا
«درجه ی اجتهاد» داشته اند ـ انجام گرفته است. اين مصاحبه، که «توسط
چند تن از خواهران "کانون علمی و تربيتی جهان اسلام اصفهان" انجام شده،
طبق معمول و روش جمهوری اسلامی که حتی مصاحبه کردن با يک خانم مرجع
تقليد هم نمی تواند بدون کنترل و سرپرستی مردان انجام شود، «زير نظر
حجت الاسلام دکتر جواد اژه ای» انجام گرفته است.
در ابتدا وصف حالات خانم امين را می خوانيم، از کودکی تا رسيدن به مقام
مرجعيت که دارای نکات بسيار جالب توجهی است که معنای آنها اتفاقا در
زمان کنونی خيلی بيش از دوازده سال پيش قابل درک است. ايشان، در همان
دوازده سال پيش، يعنی وقتی که هنوز کمتر کسی آقای احمدی نژاد را می
شناخته و از احوال «نورانی» ايشان با خبر بوده، اعلام کرده اند که در
حين تحصيل هميشه گرفتار حالاتی خوش و نورانی می شده اند و پس از اين که
از سوی علمای نجف به درجه ی اجتهاد نائل شدند نيز مرتب «جرقه هایی
نورانی» نصيب شان می شده است: «در تمام اين مراحل از تفضلات و الطاف الهي
برخوردار
بوده ام و گاه به گاه جرقه هاي نوراني نصيبم مي گردد و محظوظم مي كند؛
"و هذا من فضل
ربي"».
نکته ی ديگر اين که ايشان حجاب را «بهترين جهاد» اعلام کرده اند :«بهترين
جهاد حفظ پوشش زنان است»،
و با کلماتی که امثال من قادر به فهم عمق آن نيستيم فرموده اند که: «خوشبختي
به قدر "آرامش دل" نيست و سعادت حقيقي بر
روي "فضليت" بنا شده است. "فضيلت" و "آرامش روح" نصيب انسانی خواهد
گرديد كه در اين
درياي بي پايان زندگاني دنيا، به ريسمان محكم توحيد دست آويزد»
... «
به طوري كه علماي اخلاق گفته اند: عمده ی شرافت زن
در "عفت" و مهم شرافت مرد در "شجاعت" است» ... و "زنان تا حد امكان
بايد خود را مقابل چشم
مردان ناپاك و پليد قرار ندهند"».
مورد سومی هم که ايشان به آن پرداخته اند موضوع اساسی «نقص زن ها» ست.
ايشان معتقدند که زن ها دو نقص عمده دارند، يکی که نمی توانند قضاوت
درست کنند: «زنان
نمي توانند "فصل خصومات" كنند و اگر
در طرف "حكم" واقع شوند از عهده ی مجاب كردن ديگري بر نمي آيند».
نقص ديگر هم «خودنمايي کردن و شهوت پراکنی» است که از نظر ايشان هم خوب
است و هم بد: «حلال
و محرم شان خوب است ولي در
مورد ديگران بايد تا حد امكان با آن صفت مبارزه كنند»؛
يعنی به طور مرتب در خانه به دلبری و شهوت پراکنی مشغول باشند و به
مجرد خارج شدن از خانه به شدت به مبارزه عليه آن بپردازند. ايشان در
اين مورد توضيح بيشتری هم داده اند به اين ترتيب که: «در
اينكه خداوند اين صفت را در زن قرار
داده است حكمتي است كه مردان به آنها راغب شوند و ازدواج و در نتيجه
توليد نسل
زياد شود و، در ثاني، زنان تحت سرپرستي و مديريت مردان قرار بگيرن..»
و باز چون من عقلم به اين گونه «مسايل بزرگ اجتهادی» نمی رسد، نمی فهمم
که چرا مردهايي که ايشان چشمان شان را «ناپاک و پليد» خوانده اند بايد
در راستای «توليد نسل» سرپرستی و مديريت زن ها را داشته باشند.
به هر حال از بدشانسی و شايد هم به دليل «ذات بد» ی که ما زن ها داريم
حتی مجتهد هاي خودمان هم به جای طرفداری از ما از مردها طرفداری می
کنند و «بزرگی و ومديريت!» آنها را توی سر ما می کوبند.
یا
مرگ يا برابری
حيرت انگيز نيست وقتی که می بينيم مردهای اهل قدرت و حکومت در
خاورميانه هر وقت که می خواهند قدرت نمايي کرده و زور و بازويي نشان
دهند، و يا حتی موجوديت خودشان را اعلام نمايند، اين کار را با زدن و
کشتن و تحقير و تنبيه و کنترل زن ها نشان می دهند.
در سرزمين خودمان، هر وقت سخن از سلاح هسته ای می شود، هر وقت قرار است
به ابرقدرت های جهان چنگ و دندان نشان دهند، هر وقت قرار است انتخاباتی
شود، و خلاصه هر وقت قرار است که حاکمين موجود در ايران بگويند
«حواستان جمع باشد که ما هستيم!» بلافاصله بگير و ببند زن ها شروع می
شود. حجاب ها سفت و سخت تر و بيشتر می شود، حضور دختران در دانشگاه ها
و ادارات و ديگر نهادهای اجتماعی با تبعيض و فشار روبرو می شود، و امام
جمعه ها در خطبه هاشان از جهادی اکبر عليه فسادی می گويند که کلاً زير
سر زنان است.
در اين ارتباط، وخيم ترين وضعيت را زنان افغانستان دارند. در آنجا،
اعضای گروه «طالبان»، هر وقت خواسته اند قدرت خود را به نمايش بگذارند
آفريننده ی صحنه های ضعف و فلاکت زن ها می شوند و، چه در زمان قدرت
داشتن و چه در دوران فراری شدن، زورشان را در مورد زنان می آزمايند.
اکنون هم که مدت درازی است که به نهان رفته اند، هر گاه که می خواهند
بگويند که «ما هستيم» يا جايي بمبی منفجر می کنند و يا به عده ای زن و
دختر بچه ی بی گناه حمله ور می شوند.
در همين سه چهار سال گذشته، اين چندمين بار است که آنها مدارس مختلف
دخترانه را منفجر کرده و يا به دختربچه های کوچکی، که دنبال يادگيری
هستند، حمله ور شده و آن ها را به مسلسل بسته اند.
همين هفته ی گذشته، مردانی ناشناس، با سر و رويي پوشيده، در ولایت
قندهار به صورت پانزده دختر دانش آموز (و بنا به خبرهايي بيش از سی
دانش آموز) اسید می پاشند. مقامات وزارت معارف گفته اند که در این
حادثه، علاوه بر بچه های دانش آموز، دو آموزگار هم مجروح شده اند.
بايد توجه داشت که اين دختران حجاب اسلامی را کاملاً رعايت کرده بودند
و تنها دليل مورد حمله قرار گرفتن شان، دانش آموزی و خواستاری دانستن و
به آگاهی رسيدن بوده است؛ اموری که گويا از ديد برخی مسلمانان برای زن
ها ممنوع است.
بايد توجه داشت که اين دختران حجاب اسلامی را کاملاً رعايت کرده بودند
و تنها دليل مورد حمله قرار گرفتن شان، دانش آموزی و خواستاری دانستن و
به آگاهی رسيدن بوده است؛ اموری که گويا از ديد برخی مسلمانان برای زن
ها ممنوع است.
و اين در حالی است که زنان افغانستان، با همه ی بدبختی هاي سال های
اخير از نظر جنگ طاقت فرسا، و ناامنی و فقر و بدبختی، توانسته اند، از
طريق حضور در اجتماع، و با تلاش بسيار از تحصيلات برخوردار شده و کم و
بيش در ادارات و در رده های تصميم گيری حضور موثری داشته باشند، به
طوری که ـ بنا بر برخی از آمارها ـ پيش بينی می شود که تا سال 2020،
يعنی يازده سال ديگر، سی در صد زنان افغانستان خواهند توانست در بخش
تصميم گيری ادارات نقشی مستقيم داشته باشند.
به اين ترتيب، زورآزمايي مردان قدرتمند، با برخورداری از پشتوانه ی
مذهب ـ چه از طريق تبعيض جنسيتی در دانشگاه های ايران و چه از طريق
بستن مدارس با اسيد و مسلسل در افغانستان ـ زن ها را در شرايطی قرار
داده که برابری را تنها بايد به قيمت هدر شدن زندگی شان بخواهند.
سياسی بازی برای زن های غير خودی ممنوع!
اين هفته خانم عفت شريعتی،
رئیس فراکسیون زنان مجلس شورای اسلامی،
در «همايش حجاب و عفاف» در فرهنگسرای کوثر کرمان، دو نظر کمی ناهماهنگ
و اندکی متضاد را ارائه داده اند. نخست اينکه اعلام کرده اند: «در رابطه با رعایت حجاب در جامعه، نیاز به
برخوردهای انتظامی نیست،
زیرا که خوشبختانه حجاب و رعایت عفاف جزو مفاهیم اسلام
هستند و در جامعه نیز
تبیین شده اند»؛
و در همان جلسه و بلافاصله فرموده اند که: «در مواقعی که بد حجابی
امنیت جامعه را تحت تاثیر
قرار می دهد چاره ای جز مداخله انتظامی
نیست!»
ايشان همچنين يادآور شده اند که:« حجاب، زنان را در زمینه
ی فعالیت های اجتماعی
محدود نمی کند بلکه زمینه ی لازم برای حضور موثر ايشان را فراهم می
سازد. که این مهم باید با
حضور جدی زنان در جامعه پررنگ تر شود، اما...»
اگر گفتيد «اما چی؟» ايشان فرموده اند:« زنان باید، با دوری کردن از
سیاسی بازی، که هیچ نفعی
برای جامعه ی زنان ندارد، فعالیت خود را در
عرصه های اجتماعی و اقتصادی گسترش دهند».
که منظورشان از «سياسی بازی» هم حتماً همان فعاليت های زنان در امور
برابری خواهی و تغيير قوانين تبعيض آميز است.
يعنی، زنانی را که چوب و درفش و زندان را آزموده اند اکنون می خواهند
با لولوی سياست بترسانند. فقط بايد پرسيد که چرا حضور خانم های اسلامی
در مجلس ها و شوراهای اسلامی «سياست بازی» محسوب نمی شود و اين «بازی»
فقط در جبهه ی ديگر ادامه دارد؟
|