Shokooh Mirzadegi

شکوه میرزادگی

از نگاه يک زن ـ 2 فروردين 1387ـ   21 مارچ 2008

بازگشت به صفحه اصلی

قصه

شعر

مقاله

يادداشت

  نگاه يک زن

مطالب  ديداری

مطالب  شنيداری

مرکز  اسناد  زنان

نامه های سرگشاده

کتاب های در اينترنت

کتاب های منتشر شده

کتاب های در دست انتشار

*****

 تماس

 شرح حال

آلبوم عکس

English Section

 

 

 

   

 

 

 

 

 

 

 

Puyeshgaraan

 

 

 

 

 

نطق نوروزی رييس جمهور

و نياز به ظرافت و هوشياری زن ها

چند سالی است که به اين نتيجه رسيده ام که زن ها حاملين فرهنگ و سنت های غير مذهبی و زمينی  هستند و مردها حاملين سنت های مذهبی و آسمانی. و حاضر هم هستم که اين نکته را با نشانه های روشن و مستند تاريخی (حداقل در ارتباط با سرزمين خودمان)  ثابت کنم.  ساده ترين و کوتاه ترين راه اثبات اين ادعا وجود و پايداری همين مراسم نوروز و چهارشنبه سوری از يک سو، و  سنت های سينه زنی و قمه زنی از سويي ديگر است. در پی حمله ی اعراب به ايران، اجرای مراسمی مثل چهارشنبه سوری ممنوع شد و سزای پرداخت به آن متهم شدن به آتش پرستی و کافری و در برخی از زمان های تاريخی تا حد مرگ خطرناک بود. همين گونه بود بر پا داشتن جشن نوروز که با شادمانی و سرور و رقص و آواز همراه بود و در تفکر «گريه ثواب دارد» گناهی نابخشودنی به شمار می آمد. و در طی اين قرون بلند و تاريک، زن ها بودند که در خانه های خود اين مراسم را زنده نگاه داشتند و آن را سينه به سينه و نسل به نسل تا امروز رساندند. حتی در دربارهای قبل از مشروطيت (اگر که نوروز به روزهای عزای مذهبی برخورد پيدا نمی کرد) مراسم سال نو در حد دعا خواندن و شيرينی و شربت خوردن در حضور «قبله عالم» برگزار می شد در حالی که داخل حرمسراها، دو هفته ای بزن و بکوب و ساز و دهل برقرار بود. و اگر مردی هم آن طرف ها پيدايش می شد فقط نقش تماشاچی را بازی می کرد و بس. به راستی آيا شما تصوير هيچ شاهی، وزيری، روحانی اعظمی، و شخصيت بزرگی را در طول اين قرون بلند ديده ايد که از روی آتش بپرد؟ هنوز هم که هنوز است کدام مرد مذهبی يا حکومتی را می شناسيد که حاضر باشد در حضور همگان از روی آتش بپرد؟ اما زن هاشان با چادر و چاقچور هم از روی آتش می پرند و هم به رقص و پايکوبی های نوروزی مشغول اند. در عوض، به هنگام مراسم مذهبی، و در کوچه ها و خيابان ها، اين مردها بوده و هستند که به سر و سينه خود می زنند، سينه کبود می کنند و سر می شکافند، و زن ها، اگر حضور داشته باشند، تنها تماشاچی اند. و حداکثر عزادارانی معقول و اشک ريز.

اين البته فقط در ارتباط با مردمان مسلمان نيست؛ در ارتباط با مذاهب ديگر سرزمين مان هم می بينيم که اجرای عمليات شادی آفرين و زمينی بيشتر بر عهده زن هاست و کار خطابه خواندن و بکن و نکن گفتن ها و ترساندن از گناه  بر عهده ی  مردها گذاشته شده.

و درست به همين دليل هم بوده است که در طول تاريخ حکومتی های وابسته به مذهب  هميشه سعی کرده اند که برخی از سنت های زمينی را که مورد علاقه و توجه مردم است به صورت های مختلف به اعتقادات خودشان پيوند دهند تا شايد بتوانند با مذهبی کردن آنها از گسترش شان جلوگيری کنند يا اگر نتوانستند چنين کنند لااقل از محبوبيت آنها به نفع خودشان سود ببرند.

البته، تا قبل از جمهوری اسلامی، اين کار هميشه با نوعی زيرکی هوشيارانه انجام می گرفته است. مثلا حکام و بزرگان مذهبی می گفتند: «چون حضرت علی، يا حضرت محمد، يا حضرت امام جعفر صادق گفته اند عيد نوروز خوب است، پس بايد آن را گرفت». يعنی، در اين که عيد نوروز قبل از حضرت محمد و خانواده اش بوده ترديدی نيست اما آن ها آن را تاييد ـ يا، در اصطلاح فقها، امضاء ـ کرده اند.

در جمهوری اسلامی اما کسی اهل اين گونه هوشياری ها نبوده و نيست. در ابتدای انقلاب خواستند با کتک و زندان و داد و فرياد و ترساندن از آتش جهنم جلوی چهارشنبه سوری و عيد نوروز را بگيرند و بعد که موفق نشدند دوران توسل به زبان خوش شان شروع شد البته اين زبان خوش بيشتر شبيه داستان های سورآليستی و يا پست مدرنيستی است. مثلاً، آقای رييس جمهور احمدی نژاد در «نطق تحويل سال» خود فرموده اند که: «نوروز روزی است که خداوند از انسان برای پیروی از ولی خدا بیعت گرفته است». و از نوروز با عنوان «روز آغاز امامت علی بن ابیطالب»، امام نخست شیعیان یاد می کند. يعنی، برای مخلوط کردن نوروز  با مذهب چنان زمان و مکان را در هم می ريزد که به هيچ شکلی نمی شود  داستان را جمع و جور کرد.

بنظر می رسد که اين بار هم بايد منتظر شويم تا ببنيم که زن ها چه ظرافتی به خرج خواهند داد تا بتوانند سنت های زيبای زمينی مان را از اين دوره هراس انگيز ضد فرهنگ ايرانی نجات داده و صحيح و سالم به نسل های بعدی برسانند.

 

دريغ از يک زن!

در ميان ايميل هايي که هر روزه می رسند و هر کدام خبر زندان و شکنجه و بگير و ببند و توقيف نشريات دانشجويي و کارگری و زنان را با خود دارند، يک ايميل هم برايم رسيده بود با اين عنوان که: «دو شماره ی پياپی ماهنامه ی فرهنگی، اجتماعی، سياسی. و هنری نشريه زنان در ايران منتشر شد». ذوق زده پيوندهای موجود در ايميل را گشتم تا ببينم که در کدام زير زمينی زنان ما توانسته اند دو شماره ی نشريه ی خودشان را منتشر کنند و حتما از بس شتاب داشته اند که همه حرف ها را در همه ی زمينه ها يکجا مطرح سازند و بنويسند، مطالب فرهنگی، اجتماعی، سياسی و هنری را يک جا در آورده اند.

ذوق زدگی و خوشی ام اما فقط چند لحظه بيش نيانجاميد. تا صفحه ی پيوند خورده باز شد با «يک دست به سوی آسمان»  روبرو شدم که عکسی از  روی جلد نشريه بود  و در زير آن نوشته بودند: «ماهنامه پيام زن، نشريه اي است ويژه مسايل زنان و خانواده که در حوزه دين، فرهنگ و جامعه اسلامي براي عموم منتشر مي شود». و کمی پايين تر از عکس آن «دست» ـ که حتما قرار است بفهماند که دست يک زن است اما، چون نشان دادن دست زن حرام است، به نظر می رسد که از دست يک مرد استفاده شده، فهرست مطالب نشريه ی پيام زنان هم پر بود از اسامی عده ای از آقايان دست به قلم. مثلاً، مطلبی داشت با عنوان «اتحاد ملی و انسجام اسلامی، رمز عزت و اقتدار» از آقای اسماعيل اسماعيلی که ايشان در توجيه مطلب خود نوشته بودند:  «روشن است که کشور و انقلاب اکنون در شرايط حساسي قرار دارد. استکبار جهاني به سرکردگي آمريکاي جهان خوار در سال هاي اخير آشکارا بر دشمني خود افزوده است و با تحريک قوميت هاي مختلف و پيروان مذاهب عليه يکديگر به تلاش برخاسته تا در صفوف متحد و منسجم امت شهيدپرور ايران رخنه اندازد و با دامن زدن به اختلافات مذهبي و قومي اين سد پولادين را بشکند». يا مطلبی بود از آقای  محمد صادق مزيناني که  در بخشی از مقاله خود گفته بود: «سخن از اتحاد و همبستگي ملي، سخني ديروزي نيست؛ بلکه امروزي و فردايي نيز هست. بلکه امروز بيش از ديروز و فردا بيش از امروز، امت اسلامي و نياز به همسويي، همدلي و همگرايي دارد». نويسنده سپس مقداری از ترفندهای دشمنان اسلام و انقلاب را شرح داده، و بالاخره  توصيه هايی چند داشت درباره ی «پرهيز از عوامل تنش زا، محور قرار دادن اسلام، توجه به ترفندهاي دشمنان اسلام و انقلاب، اعتماد متقابل دولت و مردم، تهذيب نفس،» و... و...

و در کنار همهء اين نام ها نام مبارک مدير مسئول نشريه را گذاشته بودند؛ از آن آقای محمد جعفری گيلانی!

خلاصه دريغ از يک زن که در نشريه پيام زنان خطی نوشته و نکته ای گفته باشد، يا حتی دريغ از يک کلمه در مورد زنان.

 

 

يک فاجعه ی ضد انسانی ديگر

پس از پارک و اتوبوس و مغازه و سهميه دانشگاه و ده ها موضوع و مورد زنانه و مردانه کردن در جمهوری اسلامی، آخرين جداسازی جنسيتی هم به عنوان يکی از مهمترين موارد نقض حقوق بشر سر و کله اش پيدا شد و آن هم سخن از «تغيير متن های کتاب های درسی بر اساس جنسيت» است و گويا قرار است اين زنانه مردانه کردن اخير بر اساس «تفاوت های عقلی زن و مرد» صورت بگيرد. مثلاً، «چون دختران عقل رياضی ندارند رياضی را از دروس حذف می کنند و به جايش تدريس شوهر داری، بچه داری و از اين قبيل می گذارند» و رياضی می ماند برای عقل های مردانه.  يا چون «مغز زن ها آمادگی درک جبر و هندسه را ندارد، بهتر است بروند و نقاشی کردن ياد بگيرند».

اين موضوع اگر چه بيشتر به يک شوخی می ماند اما، همان گونه که در نشريات رسمی جمهوری اسلامی درباره اش صحبت شده، مدتی است که مورد بحث آقايان مسئولين باصطلاح آموزشی جمهوری اسلامی قرار دارد و فکر می کنم، اگر مردم با آن برخوردی جدی نکنند به زودی شاهد بروز اين فاجعه ی ضد انسانی  نيز خواهيم بود.

(عکس اين مطلب مربوط به فيلمی از خانم نشاط است)

 

 

 

زنی که پارلمان را هم به راحتی خانه اداره می کند

در حالی که سعی می شود زنان در ايران از پست های مديريت رسمی و دولتی کنار گذاشته شوند، در کشور همسايه، يعنی «جمهوری اسلامی پاکستان» اولين رييس مجلس زن هم انتخاب شد. فهميده ميرزا خانم، که هم پزشک است و هم بازرگان، تا به حال سه بار نماينده مجلس بوده و توانسته است در جريان انتخاب رئيس مجلس 249 رای از 324 رای به خود اختصاص دهد و در جايي بنشيند که آقای حداد عادل در ايران سرمشين آن است.

و در مراسم تحليف فهميده خانم، زن ديگری به نام اختر يروانا به او گفته است: «تو يادآور بی نظير بوتو هستی و اميدوارم که در هوش و ذکاوت نيز با او برابر باشی». خود يروانا هم نماينده ی مجلس پاکستان است و احتمالاً در جايي می نشيند که در کشور ما به خانم شائقی تعلق دارد که مرتب به زن ها توصيه می کند که بهتر است به کار شوهرداری و بچه داری شان بپردازند.

خانم فهميده ميرزا که در برابر واکنش شادمانه ی نمايندگان پارلمان پاکستان، که به افتخار او بر ميزهای خود می کوفتند، بارها سپاسگزاری کرد و قول داد که مجلس را مثل يک خانه اداره کند. اين حرف فهميده خانم، با توجه به دانش و تحصيلات او و با توجه به شغل هایش، که بيشتر در اجتماع بوده تا در خانه، کلام هوشيارانه و طعنه داری است به کسانی که زن ها را فقط در خانه مقتدر و کارآمد می بييند. در واقع، او خواسته است بگويد که من مجلس را هم به راحتی يک خانه اداره خواهم کرد.

به هر حال بايد گفت خوش به حال زن های پاکستان که با وجود داشتن کشوری بدون ثروت و فقير  و بشدت متعصب و مذهبی، حضور زن هاشان در عرصه های بالای سياسی و اجتماعی به مراتب از زن های مايی بيشتر است که اولين کشور خاورميانه ای بوده ايم که در اوايل قرن بيستم تلاش خود برای رسيدن به برابری زن و مرد را شروع کرده بوديم.