ما را به دم پير نگه نتوان داشت
در خانه دلگير نگه نتوان داشت
آن را که سر زلف چو زنجير بود
در خانه به زنجير نگه نتوان داشت
ناهيد باقری، «زنان مرز پيما»
می خواهم
مطلب
اين هفته را با ذکری از يک انسان ذوست داشتنی، همراه و با فرهنگ آغاز
کنم؛ به
خصوص که اخيراً يک کارگردان اتريشی فيلمی ساخته درباره ی سرنوشت هفت
زنی که از سرزمين های متفاوت و از لايه های گوناگون اجتماعی و فرهنگي
آمده و اکنون در وين زندگی می کنند و يکی از اين هفت زن، ناهيد باقری
(گلداشميد)، شاعر و روزنامه نويس ايرانی، است. ناهيد باقری
تلاش های فرهنگی خود را از کودکی در کتابخانه ی شماره 21 کانون پرورش
فکری کودکان و نوجوانان شروع کرده و ـ تا به اتريش برسد ـ زبان و
ادبيات فارسی و عربی را آموخته است. او سپس در اتريش به تحصيلاتش ادامه
داده و اکنون روزنامه نگار، عضو کانون نويسندگان اتريش، و انجمن قلم
اين کشور است. ناهيد باقری در زمينه
ي
ادبيات نيز فعال بوده است. تا کنون پنج مجموعه ی شعر و يک رمان به
فارسی و آلمانی از او به چاپ رسيده و کارهايش در کنار شعرا و نويسندگان
سرشناس اروپايي منتشر شده است. او در سال 2001 جايزه انجمن اتريشی
«تبعيد» و جايزه ادبی «لايريک پرس» را نيز دريافت کرده است. «زنان مرز
پیما»(Grenzgängerinnen)
، فيلم زندگی هفت زن، از بيست و
پنجم
آوريل 2008 در سینمای وتیو در شهر وین اکران می شود. اميدوارم ما هم
بتوانيم به زودی اين فيلم را در آمريکا ببنيم و چشمانمان به ديدار
ناهيد خانم عزيز بر پرده سينما
هم
روشن شود
دست های عريان مردانه، و شعار حجاب برای زن ها
به گزارش خبرگزاری دولتی زنان، اعضای کاروان عزای «ندای عصمت قم»
چهارشنبه گذشته به مناسبت وفات حضرت معصومه در قم به راهپيمايي پرداخته
و خواستار رعايت حجاب و عصمت توسط زنان شده اند. شعار راهپيمايان عبارت
بوده است از «حفظ شعائر دين، رعايت حجاب است» و «مرگ بر آمريکا» که
البته سازندگان شعارها يا ربط متقابل اين دو شعار را می دانند و يا اين
که تصور می کنند زن های همه جای دنيا جز آمريکا مشغول «رعايت عفت و
عصمت و حجاب» هستند.
در عين حال، مثل هميشه، در ميان اين همه زن يک «مخدره ی سخنران» پيدا
نمی شد و آقای حجت الاسلامی جور اين کار را کشيده و طی سخنانی فرمودند:
«
بانوان مؤمن و متدين در عصر پرغوغاي ارتباطات جهاني، فريب تبليغات
فرهنگ مبتذل غربي را نميخورند و با رعايت كامل حجاب
اسلامي، تقوا و عصمت به سوي ساحل هدايت حركت
ميكنند».
در پايان راهپيمايی هم بيانيه ای ـ حتماً از سوی گروهی از مردان ـ صادر
شده و در آن از رسانه ها خواسته شده است که: «الگوی صحيح اسلامی را
ترويج کنند و آثار و محصولات فرهنگی و هنری خود را در اين راستا توليد
نمايند»که، در واقع، منظورشان آن است که توليدات را هم با حجاب کنند.
اما نکته ي جالب اين است که در خبر آمده: «اين کاروان به وسيله خواهران
طلبه ی ايرانی و غير ايرانی همراهی می شد» ولی از عکس هايي که من ديده
ام به نظر می رسد که علاوه بر خواهران طلبه، که گويا همان پاسداران زن
باشند، مردان غيور هم اين زنان را همراهی می کرده اند و با دست های
عريان بی حجاب مردانه ی خود اعلاميه های عصمت و عفت و حجاب را به دست
زن های بی خبر و مبهوت می دادند
اولين زن شعرگوی کودکان
پروين دولت آبادی هم از جهان ما رفت. اين روزها آنقدر درباره اش نوشته
اند که فقط می شود حرف ها را تکرار کرد. با اين حال دلم نيامد از او
نگويم. به خصوص که او اولين زنی بود که با شيوه ی غربی، و به شکلی
امروزی، برای کودکان شعر گفت و اين شعر گفتن برای کودکان را چون وظيفه
ای مستمر و مداوم تا پايان زندگی اش ادامه داد. يادش هميشه بيدار...
نشان از دو سو دارد
اجلاس سالانه ای که تحت عنوان «دموکراسی، توسعه و تجارت آزاد» هر ساله
در قطر برگزار می شود امسال هياهوی زيادی را در برخی از کشورهای عربی و
همين طور سرزمين خودمان برانگيخته است. اين سر و صداها به خاطر حضور
«تزيبی ليونی»، وزير خارجه اسرائيل، است و به همين خاطر لبنانی ها و
ايرانی ها در اجلاس امسال شرکت نکردند. قطر از جمله کشورهاي عربی است
که ـ پس از امضای توافقنامه ي مقدماتی صلح بين اسراييل و فلسطين ـ دست
از تحريم اسراييل برداشت و در حال حاضر با اين کشور روابط تجاری هم
دارد. خانم ليونی در اين سفر با امير قطر و وزير خارجه عمان ديدار و
گفتگو کرد و کارهايش را هم ظاهراً پيش برد. ايران سفر اين خانم به قطر
را «لکه ی ننگی بر دامان دموکراسی» دانسته و آن را «مشکوک و غير قابل
قبول» عنوان کرده است. به هر حال، هر چه باشد، اين خانم نشان از دو سو
دارد: هم اهل اسراييل است که «قرار است از صفحه عالم برچيده شود» و هم
زن است که حتی اگر اسراييلی هم نبود وزير خارجه بودنش و سر و روی باز
داشتنش، اگر سنگسار و شلاق نداشته باشد، کلی اعتراض و تحريم را واجب می
سازد
شهر زنان يا حرمسرا؟
بالاخره نخستين «شهر زنان» تهران هم، پس از سه سال کارهای ساختمانی،
تمام شد و به زودی افتتاح خواهد شد. به گفته ی معاون خدمات شهری
شهرداری تهران، قرار است که شهر زنان (که چند نام ديگر، از جمله
«بوستان مادر قائم» و «مادر آزادگان» را هم بر خود دارد) در خرداد
امسال گشايش يابد. آقای معاون گفته اند که برای ساخت اين شهر مشکلات
زيادی داشته اند و مرتب طرح ها تغيير می کرده: «مشكل ما اين بود كه
طراحي ها قدري تغيير كرد و بررسي كرديم كه بوستان زنان چه ويژگي هايي
بايد داشته باشد؛ آيا به مكاني فقط براي قدم زدن تبديل شود يا همانند
شهر زنان شود؟ و ما در پي اين هستيم كه اين بوستان ها را همانند شهر
زنان كنيم». البته من هر چه فکر کردم نفهميدم که اشاره به کدام شهر
زنان است که اين ها می خواهند آن را همانندش کنند. تنها شهری که من از
زنان می شناسم در يکی از فيلم های قديمی هاليوود بود که عده ای زن نيمه
عريان در شهری زندگی می کردند و برای خودشان عالمی داشتند که اين کار
البته با عصمت و عفت و حجاب نمی خواند (هرچند که سردار مزروعی نماز
جماعت زنان برهنه را هم مباح اعلام کرده اند!) . راستش نمی توانم فکر
کنم که اين شهر زنان چگونه شهری خواهد بود؛ شايد هم منظور از شهر زنان
حرمسرا باشد همراه با همه ی خصوصيات آن. اما من حاضرم شرط ببندم که
اگرچه اسم اين مکان «شهر زنان» است اما يقيناً هر روز حجت الاسلامی،
امام جمعه ای، وزيری، وکيل غيوری در آن به سخنرانی و هدايت زنان مشغول
خواهد بود.
|