Shokooh Mirzadegi

از نگاه يک زن

شکوه میرزادگی

16 تير 1388  7 جولای  2009 

بازگشت به صفحه اصلی

قصه

شعر

مقاله

يادداشت

  نگاه يک زن

مطالب  ديداری

مطالب  شنيداری

مرکز  اسناد  زنان

نامه های سرگشاده

کتاب های در اينترنت

کتاب های منتشر شده

کتاب های در دست انتشار

*****

 تماس

 شرح حال

آلبوم عکس

English Section

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Puyeshgaraan

 

 

 

 

 

ما را به دم پير نگه نتوان داشت

در خانه دلگير نگه نتوان داشت

آن را که سر  زلف چو زنجير بود

در خانه به زنجير نگه نتوان داشت

 

ندا را که نکشته ايد (!)، بفرمائيد با مهسا چه کرده ايد؟

يکی از خبرنگاران که نمی خواهد نامش فاش شود از ايران گزارش داده است که از وضعيت مهسا امرآبادی، خبرنگار پر تلاش روزنامه ی اعتماد ملی در زندان های حکومت اسلامی بسر می برد، خبری در دست نيست.

داستان از اين قرار است که پليس امنيت تهران برای دستگيری مسعود باستانی،  همسر مهسا، که خود يکی از خبرنگاران سرشناس ايران است، به خانه ی آنها يورش برد، و پس از آنکه معلوم شد مسعود باستانی در منزل نيست، مهسا را که باردار هم هست،  به همراه دو تن ميهمانشان، «بهزاد باشو»، کاريکاتوريست روزنامه ی سرمايه، و يک شهروند ديگر، دستگير و به زندان بردند.

مسعود باستانی که برای انجام کاری از خانه خارج شده بود، پس از بازگشت و با شنيدن خبر دستگيری همسرش بلافاصله به پليس امنيت و دادگاه انقلاب مراجعه کرده و ضمن معرفی خود جويای همسرش می شود. اما آن ها ضمن بی اطلاعی از مهسا نه تنها از بازداشت او خودداری می کنند بلکه وجود هر گونه پيگردی در مورد او را تکذيب می کنند.

با اين همه، در بار دومی که باستانی به دادگاه انقلاب مراجعه کرده و از همسرش سراغ می گيرد او را هم دستگير و زندانی می کنند.

در حال حاضر هيچ کس از وضعيت مهسا خبری ندارد و معلوم نيست که اين زن باردار در چه شرايطی و در کدام زندانی به سر می برد

هفتم جولای 2009

shokoohmirzadegi@gmail.com