ما را به دم پير نگه نتوان داشت
در خانه دلگير نگه نتوان داشت
آن را که سر زلف چو زنجير بود
در خانه به زنجير نگه نتوان داشت
سالروز بدست آوردن حق رای زنان آمريکا
از سال 1878، يعنی وقتی که تقاضای حق رای زن ها ـ اين مادر همه ی حقوق ـ برای
اولين بار به کنگره ی آمريکا رفت و تصويب نشد، تا اگوست 1920، که در آن زن ها
به پيروزی رسيدند و متمم نوزدهم قانون اساسی آمريکا به حق رأی آن ها اختصاص
يافت، چهل و دو سال فاصله بود. اما تلاش زن ها آمريکايي در اين مورد به ساليانی
دورتر بر می گردد. اگر قبول کنيم که سال 1848، سال تشکيل اولين کنگره زن ها
برای برابری حقوق، آغاز مبارزات رسمی زن ها آمريکا است آنگاه می توانيم بگوييم
که زن ها آمريکا چيزی حدود هشتاد و دو سال برای رسيدن به اين پيروزی وقت
گذاشته و تلاش کرده اند.
به اين ترتيب، زن ها که، در جنبش های ضد برده داری حتی پيشاپيش خود سياهپوستان
حرکت می کردند، چندين دهه ديرتر از آن ها صاحب حق رأی شدند. اما همين تجربه ی
گرفتن حق رای برای سياهپوستان، زن ها را به اين نتيجه گيری رساند که بايد، بجای
تلاش های عام در سطح حکومت فدرال، توجه خود را متوجه ايالات و مجالس قانون
گذاری آنها کنند. اما، در طول بيش از پنجاه سال، زن ها توانستند فقط پنج ايالت
را راضی کنند که به آن ها حق رأی دهند. پس آن ها بناچار راه ديگری را برای
رسيدن به حقوق خود برگزيدند. جنبش موسوم به «سافرج»، يا جنبش برابری خواهی زن
ها در انتخابات، با برگزاری تظاهرات مرتب، همراه با تلاش برای روشن کردن ذهن
زن ها و مردان، و نيز انجام برخی نافرمانی های مدنی، موفق شد کاری را که از
طريق دستگاه های قانونی و با وجود مردان محافظه کار دست اندر کار امور قضايي
ممکن نشده بود، به سرانجام برساند. يعنی، فقط چند سال پس از اين تصميم گيری مهم
بود که زن ها امريکا به آرزوی ديرينه ی خود رسيدند.
تاريخ آمريکا نمی تواند سال های بين 1912 تا 1920 را، که در طی آن زن ها
آمريکايي به اوج فعاليت خود رسيدند، فراموش کند. در اين سال ها تقريباً ماهی
نبود که زن ها در خيابان ها براه نيافتند و، با انواع و اقسام رقص ها و موزيک
ها و شعار ها و نمايش ها، مردمان را متوجه خواست خود برای برابری حقوق با مردان
نکنند. در سال 1917، همزمان با ورود آمريکا به جنگ اول جهانی، زن ها به تظاهرات
و مبارزات خود افزودند. شعار آن ها اين بود که «اگر شما برای دموکراسی و آزادی
می جنگيد چگونه نيمی از جمعيت خود را از اين دموکراسی محروم می کنيد؟» و
ويلسون، رييس جمهور وقت آمريکا، در همين سال بود که به زن ها روی موافق نشان
داد. با اين همه دو سال ديگر هم طول کشيد که سی و شش ايالت آمريکا به اين خواست
رای موافق دهند. روشن است که در تمام آن سال ها و علاوه بر همه ی اين سختی های
حقوقی، زن ها با برخوردهای تند و تلخ محافظه کاران نيز روبرو بودند. اما عاقبت
نتيجه آن چيزی شد که زن ها می خواستند.
زنی
بر تارک جنبش زنان آمريکا
در سالروز گرفتن حق رای زن های آمريکا بد نيست که به يکی از مهمترين و اولين
زنان کوشنده برای اين حق نيز بپرداريم. به خصوص که اين ماه سالروز تولد اين زن
هم هست. سيزدهم آگوست سالروز تولد لوسی استون است؛
زنی که نامش بر تارک جنبش برابری خواهانه ی زن های آمريکا می درخشد. لوسی استون
از اولين افرادی است که جنبش زن ها را در آمريکا پی نهاد و در سال 1850 «سازمان
ملی زن ها» را برای کار در ارتباط با برابری خواهی زن ها تشکيل داد و خود به
عنوان اولين رهبر اين سازمان به اداره و گسترش آن پرداخت. اما تنها به خاطر اين
کار نيست که لوسی استون از «اولين ها» شناخته می شود. او در مبارزات عليه برده
داری نيز از اولين زن های بود که پرچم مبارزه عليه تبعيض نژادی را برداشت و
اولين زنی بود که در «جامعه ی مخالفان برده داری» شرکت کرد. نيز او اولين زنی
بود که سخنرانی اش برای برابری حقوق زن ها به چاپ رسيد و منتشر شد. صد و پنجاه
و پنج سال پيش او درباره ی حقوق زن ها می گفت و می نوشت و در نوشته هايش خواست
هايي مطرح می کرد که هنوز برای کشورهايي مثل کشور ما خواست هائی امروزی محسوب
می شوند.
او در سيزدهم آگوست سال 1818 در يک خانواده پر اولاد بدنيا آمد و از همان کودکی
گرفتار تبعيض های جنسيتی شد. با اين که دختری با هوش و پر کار و درس
خوان بود، پدرش حاضر نشد که مخارج او را برای رفتن به کالج بپردازد و در عوض
برادرش را که در همه چيز از او عقب تر بود به کالج فرستاد. لوسی اما آرام ننشست
و از طريق تدريس به بچه ها مخارج رفتن به کالجش را خود تامين کرد و اولين زنی
شد که در ايالت ماساچوست توانست تحصيلات سطح کالج خود را تمام کند.
يکی از مشهورترين کارهاي لوسی استون آن بود که، برخلاف قانون آن زمان، حاضر نشد
پس از ازدواج نام خانوادگی اش را عوض کند؛ کاری که در آن وقت بسيار عجيب بنظر
می رسيد و هنوز هم در آمريکا رسم بر اين است که اکثر زن ها به نام فاميل
شوهرانشان شناخته شوند. همسرش، هانری بلکول، يکی از مبارزان عليه برده داری و
طرفدار حقوق زن ها بود. آن ها پس از دو سال دوستی و عشق با هم ازدواج کردند.
جالب است که هانری تقاضای ازدواج را با نامه ای برای او فرستاد و لوسی هم
موافقتش را، تنها به شرط حفظ نام خانوادگی خويش، در نامه ای به او اعلام کرد.
او نوشت: «هر زنی حق دارد همانطور که شوهرش نام او را بر خود نمی نهد او هم نام
شوهرش را نگيرد. نام من هويت من است و من نمی خواهم آن را از دست بدهم.» هانری
بلکول با افتخار شرط او را پذيرفت و حتی پس از تولد دخترشان نام هر دوی آنها در
شناسنامه ی فرزندشان ثبت شد: «آليس استون بلکول.»
لوسی استون نويسنده، سخنران، و مدير و رهبری آزادی خواه و برجسته بود که نامش
در اوراق تاريخ آمريکا با احترام فراوان برده شده است.
19 آگوست 2009
-
29 مرداد 88
shokoohmirzadegi@gmail.com
|