Shokooh Mirzadegi

مقاله

شکوه میرزادگی

بازگشت به صفحه اصلی  

قصه

شعر

مقاله

يادداشت

  نگاه يک زن

مطالب  ديداری

مطالب  شنيداری

مرکز  اسناد  زنان

نامه های سرگشاده

کتاب های در اينترنت

کتاب های منتشر شده

کتاب های در دست انتشار

*****

 تماس

 شرح حال

آلبوم عکس

English Section

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Puyeshgaraan

 

 

 

 

    

آن که یک تنه ایران را ویران می سازد

شکوه ميرزادگی

روز گذشته، سازمان میراث فرهنگی، که زیر نظر مستقیم رییس جمهور کار می کند و رییس آن معاون رییس جمهور است، بیانیه ای منتشر کرد و ضمن این توضیح که: «فرهنگ شهادت بالاترین فرهنگ‌ها است و  سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، حفاظت از این میراث معنوی برجسته {فرهنگ شهادت} را جزو وظایف ذاتی و بنیادین خود می‌داند»، اعلام داشت که اگرچه اين «مکان مطلوبی را که قدمگاه مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) در خلال سفر معظم له به استان یزد بوده»، و یا مسجد حضیره ی یزد، یا مسجد مصلی را به عنوان جايگاه آرامگاه «شهدا» پیشنهاد داده اند اما «آن ها» راضی نشده و خواسته اند که هشت شهید گمنام در میان آثار تاریخی به خاک سپرده شوند.» (1) 

سازمان میراث فرهنگی، در انتها، «به مردم عزیز کشور» گزارش می دهد که همه ی تلاش خود را برای جلوگيری از اين کار انجام داده است ولی «عوامل ذیربط، با بی مهری نسبت به میراث فرهنگی و تاریخ و قوانین کشور، و علیرغم مصوبات شورای تأمین استان یزد و توصیه مسئولین ملی و استانی»، کار خودشان را کرده و در میانه ی محوطه ی تاریخی «امیر چخماق» شهر يزد هشت قبر کنده اند.

محوطه تاریخی امیر چخماق

«امیرچخماق» نام محموعه ای مشهور و توریستی در شهر یزد است که شامل بازار، آب انبار، حمام، کاروانسرا، تکیه، مسجد و مقبره ی «ستی فاطمه» است. قدمت بنای اصلی  اين مجموعه به دوره ی تیموریان می رسد .در آن روزگار به همت امیر جلال‌الدین چخماق، از سرداران و امرای دوران تیموری و حاکم یزد، و نيز همسر او، ستی فاطمه خاتون، بنا شده و بخش تکیه یا حسینیه ی موجود در آن هم در قرن 13 و در دوران صفویان ساخته شده است.

یک بخش از این مجموعه در سال 1330، و بخش دیگر در سال 1341، در «فهرست آثار ملی ایران» به ثبت رسیده و این «مجموعه»، از آن زمان تا کنون، بر اساس قوانین ایران و قوانین جهانی یونسکو، جزو دارایی های ملی ایرانيان محسوب شده و هر گونه دست اندازی به آن غیرقانونی و حکم غارت اموال مردم را پیدا می کند.

 

واقعی بودن شهدا؟

چند روز قبل از آن که ماموران به این محوطه تاریخی تجاوز کنند،  در پی علنی شدن خبر تدفين «شهدا»، یکی از علاقمندان به میراث فرهنگی یزد به سایت «نجات پاسارگاد» اطلاع داد که «همه ی فرهنگ دوستان تلاش می کنند که این کار انجام نشود، اما به نظر می رسد که کار تمام شده است چرا که خامنه ای دستور داده که این کار انجام شود. » این فعال میراث فرهنگی در پايان نامه ی خود افزوده بود: «راست اش اينکه ما شک داریم این چند تکه استخوانی که به عنوان بازمانده ی پيکر شهیدان گمنام خاک می کنند واقعا متعلق به شهیدان باشد و معلوم نیست که چگونه، پس از 26 سال که از پایان جنگ می گذرد، این ها هر چند وقت یک بار از مناطق جنگ زده شهید بیرون می آورند».

مدتی قبل هم، پس از سر و صدایی که در ارتباط با شهدای گمنام بلند شد، یکی از مسئولین، که در متن گفتگو و گزارش نامی از او برده نشده بود، در پاسخ  این پرسش «بوتیا نیوز» که: «از كجا معلوم كه شهداي گمنام، عراقي نيستند؟ جايگاه شهداي گمنام كجاست؟ چرا بعد از اين همه سال با آوردن شهدا دوباره داغ خانواده هاشان را تازه می کنند؟» توضیحات مفصلی داده و ضمن برشمردن تفاوت های لباس و کلاه و دستمال گردن سربازان ایرانی و عراقی در انتها گفته بود که علاوه بر این تفاوت ها که به شناخت  اجساد شهدا کمک می کنند، «نوعی هویت شناسی بخصوص از نيمه‌ دوم دهه ی‌ 1990، در كشورهاي پيشرفته مورد توجه قرار گرفته و از سال 2000 ارتش آمريكا و معدودي از ارتش‌هاي كشورهاي پيشرفته، براي كمك به تشخيص هويت نيروهايشان در مواقع اضطراري، به تهيه ی بانك اطلاعات ژنتيكي نيروهاي، هاي ريسك،خود اقدام كرده‌اند.... با توجه به اهميت شناسايي شهداي گمنام با استفاده از استخوان‌ها و بقاياي پيكرهاي مطهر به دست آمده توسط گروه‌هاي تفحص، تحقيقات در اين حوزه از سال 82 آغاز و نسبت به ثبت اطلاعات ژنتيكي آنها نيز اقدام شده است... به کمک اين طرح، و غني شدن بانك اطلاعاتي مفقودان و خانواده‌ها، ان‌شاء‌الله طي يكي دو سال آينده سرعت شناسايي مفقودان بيشتر خواهد شد و به مرور خانواده‌ها از نشان مزار عزيزان شان آگاه مي‌شوند. از زمان اجراي اين طرح، و برابر هماهنگي با مسوولان ذي ‌ربط جستجوي مفقودان، مقرر شده است از تمام شهداي به دست آمده از عمليات تفحص، نمونه ی كوچكي به آزمايشگاه منتقل شود و با كدگذاري لازم در مناطق مختلف كشور دفن شوند تا پس از سپري شدن زمان تشكيل بانك‌هايDNA  مورد اشاره، امكان راهنمايي خانواده‌هاي معظم ميسر شود.» (2)

با اين همه، به نظر می رسد که، پس از یازده سال که جمهوری اسلامی از روش «تحقیقات ژنیتکی به سبک ارتش آمریکا» استفاده می کند، هنوز شهیدان مورد نظر شناسایی نشده و همچنان گمنام در شهرهای مختلف و در اماکنی مثل دانشگاه ها و میدان های مهم شهرهای مختلف به خاک سپرده می شوند تا، در اوقات مناسب تعیین شده از سوی رهبر، به خصوص در روزهای جشن های ملی ايرانيان شادی مردم را مختل سازند.من البته فکر می کنم که «سازمان مفقودیابی» روش های دیگری را هم پیدا کرده و از طريق آنها، به طور علمی، از طریق استخوان های سربازان و دی.ان.ای آن ها مشخص می کند که در طی جنگ ایران و عراق، چه سربازی برای اسلام کشته شده و چه سربازی برای ایران! و این ها استخوان دومی ها را دور می ریزند و بازمانده ی «شهدای اسلام»شان را برای خاک سپاری به شهرها می آوردند. و اگر چه دو سه باری امام جمعه ای و ملایی در مراسم خاک سپاری یک سرباز یهودی یا مسیحی شرکت کرده، اما به نظر می رسد که اين «شهدا» از آن اسلام نيستند و تنها برای نمايش از آرامگاه آنها استفاده می شود اما، هر کجا که بازمانده ی پيکر سربازان گمنام به خاک سپرده شده، اعلام شده که آنها «شهدای اسلام و امام زمان» هستند و، بین این شهدای گمنام، خبری از هزاران هزار سرباز و ارتشی و خلبان مسلمان و مسیحی و یهودی و زرتشتی و بی دینی که در راه حفظ سرزمین شان کشته شده اند نیست.

نکته ی دیگری که در نامه ی فعال میراث فرهنگی یزد آمده بود مربوط می شد به «خواست رهبر جمهوری اسلامی برای این نوع پراکندن بازمانده ی پيکر سرباران یا «شهدای اسلام» در سراسر ایران و بخصوص در مناطقی که از نظر قانونی عمل تدفين ممنوع است» البته اين طرح، بجز رهبر و اطرافيان اش، گويا مدافعان ديگری هم دارد که فوق قانون قرار دارند. سازمان میراث از این مدافعین به عنوان «مسئولین ذیربط» نام می برد و خیرگزاری های رسمی و دولتی آن ها را «گروه حماسه و مقاومت»، «بسیج دانشجویی»، «جامعه اسلامی دانشجویان» و« انجمن اسلامی دانشگاه یزد» می نامند. هم این ها بوده اند که از رهبر «استفتا» کرده اند و «آقای خامنه ای نیز در این خصوص نظر مساعد داشته اند» و آشکار است که در سرزمین رنج دیده و استبداد زده ی ما، «نظر مساعد رهبر»، فراتر از هر قانون و مصلحت و منفعتی ملی است.

در اين ميان، خبرگزاری فارس، از قول «گروه حماسه و مقاومت»، و با عصبانیت، به سازمان میراث فرهنگی تاخته و نوشته است: «شهدای هشت سال دفاع مقدس چراغ هدایتی هستند که با نورشان راه پر پیچ و خم انقلاب اسلامی مان را روشن نگه داشته اند تا ما بتوانیم به مدد خون پاکی که از آنها ریخته شده است طی طریق کرده و به سر منزل مقصود برسیم. شهدا با کسانی که فوت کرده اند تفاوت دارند و این حماقت است که آنها را مرده بخوانیم چرا که در قرآن نیز با صراحت بیان شده که کسانی که در راه خدا کشته شده اند زنده اند و تا ابد روزی خور درگاه الهی هستند. در کشور ما شهدای گمنام هشت سال جنگ تحمیلی، که تمام ملت خانواده ی آنان محسوب می شوند، در مکان های مهم هر شهری دفن می شوند تا وجودشان تذکر و تلنگری باشد برای همه ی مردم که بدانند مدیون چه کسانی هستند و این اقتدار و استقلال ثمره ی خون چه کسانی است. بسیاری از مردم شهرهای مختلف آرزو دارند که میزبان پیکر مطهر این فرزندان گمنام حضرت روح الله باشند. این بار نیز قرعه به نام دارالمومنین یزد افتاد و قرار بر این شد که هشت تن از این مردان مرد در میدان مهم این شهر، یعنی میدان امیر چخماق، به خاک سپرده شوند؛ اما در عین ناباوری میراث فرهنگی شهر یزد به شدت با این موضوع مخالفت کرد و گفت اگر این اتفاق رخ دهد یونسکو دیگر این میدان را ثبت تاریخی نمی کند! مردم، علما و مسئولین این شهر یکپارچه خواستار دفن این شهدا در همین میدان شدند اما میراث فرهنگی، بی اعتنا به این درخواست، فقط یونسکو و ثبت تاریخی شدن این میدان برایش مهم بود.»(3)

نفش سازمان میراث فرهنگی

سازمان میراث فرهنگی سازمانی است زیر نظر مستقیم رییس جمهور؛ و رییس آن معاون رییس جمهور است. کار اصلی اش هم این است که از میراث فرهنگی و طبیعی ایرانزمین، که حتی بر اساس قوانین عقب مانده ی جمهوری اسلامی جزو اموال مردمان ایران است، نگاهداری کند. در عین حال، دولت ایران، به خاطر امضای کنوانسیون 1972، موظف است که آثار ملی و جهانی ما را حفظ کند. اما به استناد نامه ای که این سازمان در ارتباط با میدان امیرچخماق نوشته ثابت می شود که در اين موارد نیز دولت روحانی کاملاً بی اختیار است و همه ی قول ها و قرارهایی که با مردم بسته و مرتب هم در مجامع و محافل آنها را يادآوری می کند هیچ پشتوانه ای ندارد. این دولت، در طول نزدیک به چند سالی که از عمرش می گذرد، نشان داده که نه تنها هیچ اقدامی به نفع میراث فرهنگی و آثار تاریخی ایرانزمین انجام نداده، بلکه روند تبعیض گذاری در ميان میراث فرهنگی، و نيز ویرانی و تخریب این آثار، حتی از زمان احمدی نژاد نیز بیشتر و وسیع تر شده است. به عبارت ديگر، به دلیل بی اختیاری و ضعف دولت موجود، قدرت رهبر حکومت اسلامی در گسترش فرهنگ جنگ و خشونت و شهید پروری و بی اعتنایی به میراث فرهنگی کشور بیشتر از هر زمانی شده است. در واقع آشکارا می بینیم که در هر موردی که به ویرانی های میراث فرهنگی و طبیعی مربوط است، پای شخص خامنه ای، مستقیم و غیر مستقیم، در میان است. وگویی او قصد کرده است که، یک تنه، کار ویران سازی ایران را به انجام برساند.

در مقابل می بینیم که از اختیارات دولت روحانی در مورد حفظ میراث فرهنگی و تاریخی ایران روز به روز کاسته می شود و کار به جایی رسیده که سازمانی که اولین وظیفه اش فرهنگ سازی در ارتباط با میراث فرهنگی و تاریخی مردمان ایران و گسترش صلح و شادمانی است، از «فرهنگ شهادت» به عنوان بالاترنی فرهنگ ها نام می برد و  جای پای خامنه ای را در سفری که به استان یزد داشته «قدمگاه مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) در یزد» ذکر می کند.

به این ترتیب به نظر می رسد، همانگونه که سازمان میراث فرهنگی دوران احمدی نژاد هزارها مکان بی ارزش مربوط به سردمداران انقلاب اسلامی را به عنوان «میراث فرهنگی ایران»، در فهرست میراث ملی ثبت کرد، اکنون باید منتظر بود تا دولت روحانی صدها مکان دیگر را، که آقای خامنه ای بر آن پای نهاده، به عنوان «قدمگاه حضرت» در شهرهای مختلف به ثبت ملی برساند، و دست او را برای جایگزین کردن سازمانی به نام و هدف «حفظ فرهنگ خشونت و شهادت و تشیع» به جای سازمان میراث فرهنگی ایران، باز بگذارند.

به راستی حیف صدها کارمند و کارشناس و باستانشناس برجسته و ایراندوستی که در این سازمان کار می کنند و دست شان از همه چیز کوتاه است.

smirzadegi@yahoo.com