Shokooh Mirzadegi

مقاله

شکوه میرزادگی

بازگشت به صفحه اصلی  

قصه

شعر

مقاله

يادداشت

  نگاه يک زن

مطالب  ديداری

مطالب  شنيداری

مرکز  اسناد  زنان

نامه های سرگشاده

کتاب های در اينترنت

کتاب های منتشر شده

کتاب های در دست انتشار

*****

 تماس

 شرح حال

آلبوم عکس

English Section

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Puyeshgaraan

 

 

 

 

 

 آینده ی سدسازی های ویرانگرانه و دولت روحانی

از: شکوه میرزادگی

آخرین خبرهای رسمی مربوط به میراث فرهنگی از ایران حاکی است که، با بالا آمدن آب در پشت سد سیمره، واقع در مسیر رودخانه ی سیمره در استان ایلام، همانطور که پیش بینی می شد، 120  محوطه ی تاریخی بسیار با ارزش متعلق به دوران قبل از اسلام به زیر آب فرو رفته اند. یا، در واقع، باید گفت که آن ها را به زیر آب فرو برده اند. از ابتدای شروع ساختن این سد، کارشناسان امور تاریخ و باستانشناسی هشدار داده بودند که در این محوطه ها منابع معتبر تاریخی از دوران های مختلف هخامنشی، اشکانی و به ويژه دوران ساسانی وجود دارد اما، برخلاف ادعاهای مسئولین سازمان میراث فرهنگی مبنی بر حفظ آثار و اسناد این محوطه ها، در تمام مدت ساختن سد و آبگيری آن هیچ اقدامی در مورد حفظ اين آثار صورت نگرفته است. بنا بر گفته ی حسن عطا پور، کارشناس ارشد باستان شناسی میراث فرهنگی لرستان: «از سال 90 تاکنون آثار تاریخی و باستانی بازمانده از قدیمی ترین زمان های تاریخی تا پايان دوره ی پیش از اسلام به دلیل ساخت این سد زیر آب رفته است».

در عين حال، بر اساس گزارش هایی که در نشریات دولتی نيز منتشر شده، نشانه های غارت و تخریب در سراسر این محوطه ها به چشم می خورد. دولتی ها معتقدند که اين وضعيت کار مردم محلی و حفاران غیر مجاز است؛  اما کدام آدم ساده لوحی می تواند باور کند که، در محوطه ی سد، که به شدت زیر کنترل و نظر مسئولین انتظامی و دولتی است چگونه حفاران غیر مجاز با تراکتور و بولدوزر و دیگر وسایل به کار حفاری و غارت آثار تاریخی مشغول بوده اند و کسی هم خبر نشده است؟

آبگیری سد سیمره در اردیبهشت سال 1390 شروع شد، با این ادعا که این کار برای تولید برق در منطقه مفید است و اثرات بدی هم در وضعیت کشاورزی و مردم منطقه نخواهد داشت. در حالی که در همان زمان آغاز آبگیری سد، آقای قنبری نماینده ی ایلام در مجلس اسلامی، اعلام داشت که هنوز  فکری به حال وضعیت تملک اراضی دهانه ی سد و روستاهای مسیر آن، و اسکان دادن مردمان و کشاورزانی که منازل و اراضی شان را از آن ها گرفته اند، نشده است. او همچنین در همان زمان به خبرنگاران گفت که: «حذف برخی از فرصت های شغلی و غیرقابل استفاده شدن بسیاری از بهترین اراضی ایلام در مناطقی که در طول سال تا 3 بار مورد شالیکاری و صیفی کاری قرار می گیرد از مسائلی است که در حاشیه سدسازی در این منطقه به وجود آمده است».

در آبان 1390، یعنی درست 6 ماه پس از آبگیری، ناگهان خبرگزاری ها اطلاع دادند که بیش از ده هزار ماهی در دریاچه سد کشته شدند. کارشناسان اعلام کردند که ساخت غیر کارشناسانه، و آبگیری زودهنگام سد و نبود اکسیژن در آب سبب مرگ ماهی ها در دریاچه ی سد شده است.

سابفه ویران کردن میراث فرهنگی و طبیعی با ابزار عمران و آبادی

روند ویران کردن میراث فرهنگی و تاریخی، و نابودی آب و خاک و هوای میراث طبیعی و محیط زیست ایران، به بهانه ی «عمران و آبادی»، از آغاز به قدرت رسیدن حکومت اسلامی وجود داشته است. تداوم منظم اين روند خبر از آن می دهد که حکومت همواره روش مشخص و سیستماتیک و دقیقی را در راستای نابودی اينگونه آثار پی گرفته و با تعويض هر دولتی نيز، مسئولان جديد، در عين تصديق ويرانی های انجام شده، تقصير را به گردن دولت قبل از خود انداخته اما خود نيز همان ويرانگری ها را ادامه داده اند.

در سه دهه گذشته، ده ها پل، جاده، کارخانه، هتل، خط ترن، سد، حسینه، مسجد، تکیه و حتی امامزاده های جدیدالتأسيس!، در شهرهای مختلف ایران ساخته شده و به خاطرشان بخش بزرگی از میراث فرهنگی و یا بافت های تاریخی و یا رودخانه ها و تالاب ها و دریاچه ها و جنگل ها تخريب شده اند، که از جمله مهم ترین آن ها ايجاد همین سدها است که یکی پس از دیگری در استان های مختلف کشور زده شده و یا قرار است زده شوند.

اين وضعيت در حالی است که بسیاری از این عملیات به اصطلاح عمرانی را می شد به راحتی در چند کیلومتر دور از محوطه های ارزشمند تاريخی و طبيعی انجام داد،  اما مقامات مسئول آنها را درست در مناطقی انجام داده اند که دربرگيرنده ی اينگونه میراث ها بوده اند. شگفت انگيزتر اينکه انجام بیشتر اين «اقدامات عمرانی» نه تنها به حال مردمان منطقه مفید نبوده بلکه زیان های عمده ای را به همراه داشته اند.

در مورد سدسازی لازم است به اين نکته نيز توجه شود که اساساً سال هاست که در بیشتر کشورهای پیشرفته ی جهان سد سازی (به دلیل زیان های بیشتر از سود آن) متوقف شده است، و تقریباً بیشتر متخصصین، طرفداران محیط زیست، و اساتید متخصص در دانشگاه های ایران نیز سد سازی را مهم ترین عامل بیابان زایی در ایران دانسته اند. اما همچنان سد سازی بصورتی دائم ادامه يافته و به خصوص در دوران احمدی نژاد با سرعت و اصرار زیادی توسعه پیدا کرده است.

برای نمونه می توان به سخن خانم فاطمه ظفرن‍‍ژاد، یکی از این کارشناسانی که کارش پژوهش  در امور آب ایران بوده و چندین سال در ارتباط با «پیامدهای زیانبار سدسازی و نابودی رودخانه ها و تالاب های ایران» پژوهش داشته است، توجه کرد که می گوید:«سدسازی یکی از بدترین گزینه‌های مدیریت آب کشور است؛ مدیریتی که هرگز خود را با اصل 44 قانون اساسی همسو نکرده و همچنان در اختیار دولت است تا آخرین بازمانده ی رودهای کشور را به ورطه ی نیستی بکشاند»

 

اعتراض های مردمی و نهادهای غیر دولتی

قبل از این که دولت احمدی نژاد نهادهای غیر دولتی را از میان بردارد، کوشندگان میراث فرهنگی در ایران نیز، حداقل در این گونه موارد، واکنش هایی را در برابر این گونه ویران گری ها انجام می دادند. از مهمترین و پر سر و صدا ترین این واکنش ها، که در واقع به جنبشی فرهنگی بدل شد، می توان به ماجرای سد سیوند اشاره کرد. در آن زمان (آوریل 2007) اگرچه دیدیم که دولت احمدی نژاد و رحیم مشایی و همراهان اش، به بهانه ی کمک به کشاورزان، این سد را، برخلاف اعتراض های گسترده ی مردم و بیشترین کارشناسان، آبگیری کرده و تنگه ی بلاغی را، با مهمترین آثار تاریخی زمان هخامنشیان، به زیر آب بردند، اما شاهد آن نيز بوديم که تلاش های کوشندگان میراث فرهنگی و مردمان فرهنگ دوست در داخل و خارج ایران و کمک یونسکو، در راستای کمتر آب گیری کردن این سد، سبب شد که حداقل آثار تاریخی ـ جهانی محوطه ی پاسارگاد از بین نرود.

جالب این است که در طول مدتی که کوشندگان میراث فرهنگی در ارتباط با سد سیوند اعتراض می کردند مقامات دولتی، از رییس جمهور گرفته تا رییس میراث فرهنگی و وزارت نیرو و غیره، علاوه بر شعارهایی که در مورد آبادانی، و «کشاورزان مستضعف»  و غیره می دادند پاسخ غیر منطقی شان این بود که: «پروژه ی این سدها از زمان رفسنجانی ریخته شده» یا «در دوران خاتمی این پروژه ها تصویب شده». حتی یکی از وزیران نیروی وقت حرف مضحکی به اين مضمون زد که «مفدمات ساختن همه ی این سدها از زمان پهلوی ریخته شده است و مقصر آن ها هستند»؛ و هر چه کارشناسان فریاد کردند که «بسيار خوب، همه ی آن ها اشتباه محاسبه کرده اند اما شما چرا اجرا می کنید؟» پاسخی نشنیدند.

نتيجه ی تلاش مثبت جنبش مردمی در مورد سد سیوند اين بود که دولت احمدی نژاد، و معاونش رحیم مشایی در میراث فرهنگی، تصميم گرفتند تا نهادهای غیر دولتی را یکی پس از دیگری تعطیل کرده، روزنامه نگاران غیر دولتی مربوط به میراث فرهنگی و محیط زیست را با تهدید ساکت کنند، و حتی طی نامه ای رسمی باستانشناسان و کارشناسان میراث طبیعی را ناگزیر سازند که جز از طریق سازمان میراث فرهنگی و کسب اجازه از آن ها با مردم و روزنامه نگاران گفت و گو نکنند. بدينسان، رفته رفته صداهای حق طلبانه در این موارد خاموش شد و از آن پس تا کنون سد پشت سد است که آبگیری می شود، و ویرانی های میراث فرهنگی و میراث طبیعی و محیط زیست گسترش بسيار يافته است.

اکنون نیز می بینیم که نتایج ویرانی های ناشی از آبگیری سد سیمره، که در زمان احمدی نژاد ساخته شده، پس از دو سال و نیم همچنان ادامه دارد و حال قرعه ی فال به نام دولت روحانی زده شده تا در اين مورد تصميم گيری و اقدام کند.

این سد، علاوه بر نابودی روزمره ی میراث مهم و با ارزش فرهنگی ـ تاریخی مان (که به قول آقای غلامرضا کرمیان، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد تهران، «از نظر گردشگری ارزشی صد برابر اهمیت سد سمیره را دارند») در وضعیت کشاورازن و به طور کلی مردمان آن منطقه نيز اثرات ناگواری خواهد داشت. کارشناسان محیط زیست می گویند، از آنجا که سیمره از سرشاخه های مهم رودخانه کرخه است، آبگیری این سد تاثیری ویرانگر و جدی بر وضعیت کم آبی منطقه دارد.

به عقیده ی برخی از کارشناسان صنعت آب، که در نشریات مختلف نیز منتشر شده: «آبگیری این سد در بالادست خوزستان موجب کاهش شدید بیلان آب رودخانه ی کرخه شده است. در واقع و از یک سو تأمین آب کشاورزی مناطق دشت آزادگان‏، حمیدیه و هویزه در خوزستان دچار مشکل شده و، از سوی دیگر، عملکرد تالاب هورالعظیم، به عنوان سپر حفاظتی خوزستان در مقابل ریزگردها، دچار اختلال شده است.

 

مسئولین دولتی می گویند که هدف شان از ساخت سد سیمره تولید برق بوده است و اکنون روشن شده که چنین هدفی، حتی اگر به نتیجه برسد، کل اکوسیستم محیط زیست، کشاورزی و آب شرب خوزستان را تحت الشعاع قرار خواهد داد. به قول حمیدرضا بخشی، دبیر انجمن صنفی مهندسان صنعت آب خوزستان: «سرشاخه های رودخانه کرخه در چند استان کشور از جمله کردستان، همدان، مرکزی، لرستان، کرمانشاه و ایلام است و آبگیری نامناسب سد سیمره به وضعیت خشکسالی  می افزاید و آبی که باید برای کشاورزی ذخیره شود به منظور تولید برق ذخیره می شود و کشاورزی را در آن منطقه نابود می کند. علاوه بر این منجر به تولید کانون گرد و غبار و بیابانی شدن 200 هزار هکتار از تالاب هورالعظیم خواهد شد».

باری، این رشته سر دراز دارد و ده ها مقاله و گزارش کارشناسانه در باره تک تک این سدها وجود دارد که بسیاری شان را می توانید در سایت www.savepasargad.com ملاحظه کنید.

 

دولت امید و تدبیر چه خواهد کرد؟

به نظر من، ناآگاهی است اگر با اطمینان بگوئیم که کل رهبری و مسئولین جمهوری اسلامی از سیر تسلسل ویرانگری ها بی خبر بوده اند. به راستی چه نامی می توان بر این اعمال وقفه ناپذير دولت های حکومت اسلامی گذاشت؟  ویران کردن ایرانزمین به هر قیمتی و به عمد؟ و یا بی کفایتی؟ سودجویی؟ ناکارآمدی؟ حتی اگر خوش بینانه و ساده لوحانه بگوییم که فقط این مورد دوم واقعيت دارد باز هم می توان پرسيد که چگونه می شود کل نظامی را که به دلیل ناکارآمدی حاصلی جز ویرانی و فقر و بیکاری و بدبختی برای مردمان ما نداشته است لایق و شایسته ی رهبری 75 میلیون انسان و یک سرزمین با ارزش و ثروتمند دانست؟

آيا کارشناسان و متخصصین و امثال من ِ کوشنده ی میراث فرهنگی اشتباه می کنیم؟ کافی است تا آن هایی که هنوز به این حکومت و اکنون به آقای روحانی و «امید و تدبیرش» دل بسته اند چشم باز کنند و منتظر آینده باشند و ببینند که این دولت نیز با همه ی انتفادهایش از دولت قبلی همچنان دنبال کار آن ها را خواهد گرفت یا نه.

آنچه روشن است اینکه: با نتایجی که از آغاز انقلاب تا کنون از این به اصطلاح عمران و آبادی های غیر کارشناسانه در دست داریم، و به خصوص از ساختن و آبگيری سدهایی که همه ی متخصصین خارجی و داخلی به بیهوده بودن و زیانبار بودن شان رأی داده اند، کاملاً روشن شده که این نوع عملیات نه تنها نفعی به حال مردم نداشته بلکه زیان های جبران ناپذیری را، چه از نظر پرداخت هزینه های نجومی از جیب مردم، و چه در ارتباط با آب و هوا و خاک و جنگل  و میراث فرهنگی و تاریخی، بهمراه داشته اند.  طبیعی است که ادامه دادن به کار دولت های قبلی، آن هم به بهانه ی این که «مقدمات ساختن این سد در دوران احمدی نژاد، یا دوران رفسنجانی، و یا هر دوران دیگری ریخته شده»، همین نتایجی را به دنبال خواهد داشت که نمونه هايش را فراوان ديده ايم.

در عين حال، دولتمردان کنونی بايد بدانند که، بر پايه ی آنچه تاکنون رخ داده، آيندگان خودشان هم آنها را مقصر ويرانگری هایی که در راهند خواهند دانست. و در عین حال باید بدانند که غیر از جماعت به به گو و متملق دور و برشان همیشه مردمانی  دلسوز و حق طلب نیز به آن ها نگاه می کنند تا  یادشان را به نام و یا به ننگ به ثبت تاریخ بسپارند

15 دسامبر 2013