Shokooh Mirzadegi

شکوه میرزادگی

يادداشت ـ 19 جولای 2008 ـ 29 تير 1387

بازگشت به صفحه اصلی

قصه

شعر

مقاله

يادداشت

  نگاه يک زن

مطالب  ديداری

مطالب  شنيداری

مرکز  اسناد  زنان

نامه های سرگشاده

کتاب های در اينترنت

کتاب های منتشر شده

کتاب های در دست انتشار

*****

 تماس

 شرح حال

آلبوم عکس

English Section

 

 

 

   

 

 

 

 

 

 

 

Puyeshgaraan

 

 

 

 

 

 

خسرو شکيبايي قبل از اسلام!

 

امروز دوستی برايم نوشت: خسرو شکيبايي هم رفت. و عکسی همراه نوشته اش بود، مربوط به يک سالی قبل از انقلاب: گروهی از بر و بچه هايي که در خانه نمايش تمرين می کرديم.  و عکس وقت تنفس در ميان تمرين نمايشنامه ای برای تلويزيون بود که نوشته و کارگردانی هنری اش با من بود...خسرو در آن روزگاران در تئاتر کار می کرد و در نمايشنامه های تلويزيونی.

من کار او را اول بار در نمايشی از دوست قديمم ايرج جنتی عطايي ديده بودم.

از آن سال سه دهه گدشته است و من در اين مدت با خسرو ارتباطی نداشته ام. اما ياد همکاری آن هنرمند خوش استعداد و متواضع  هميشه با من بوده است و ديدم که امروز نيز خيلی از دست اندرکاران نمايش در مطبوعات به ياد او نوشته و از هنر و خلقياتش به نيکی ياد کزده اند.

اما آنچه مرا به نوشتن اين يادداشت وا داشت اين بود که در ميان آن همه مطلب که بچاپ رسيده بود همه جا گذشته ی قبل از انقلاب او را حذف کرده بودند. تا بحال فکر می کردم که فقط اين کار را برای آثار باستانی و فرهنگي قبل از اسلام می کنند اما می بينم فعاليت های هنری آدميان در پيش از سه دهه قبل نيز مشمول همان «پيش از اسلام» می شود.

عکسی را هم که دوستم برايم فرستاد همين جا می گذارم تا در آن چهره های پيش از اسلام هنرمندان ديگری  را هم ديده باشيد. در آن ميان حتما زنده ياد خانم سليمانی را که  در نمايش بازی داشت، و آقايان علی رضا نوری زاده و  ايرج جنتی عطایی را که آن روز در خانه ی نمايش بودند و برای گرفتن اين عکس به ما پيوستند، می شناسيد. و  دکتر احمد کاميابی را و دوستان ديگری که هر کدام شان اکنون در گوشه ای از دنيا زندگی می کنند.

ياد خسرو شکيبايي، آن روزگارها هم  هميشه روشن باد...