شکوه میرزادگی

    Shokooh Mirzadegi

از نگاه یک زن

 

ما را به دم پير نگه نتوان داشت

در خانه دلگير نگه نتوان داشت

آن را که سر  زلف چو زنجير بود

در خانه به زنجير نگه نتوان داشت

بازگشت به صفحه اصلی

قصه

شعر

مقاله

يادداشت

  نگاه يک زن

مطالب  ديداری

مطالب  شنيداری

مرکز  اسناد  زنان

نامه های سرگشاده

کتاب های در اينترنت

کتاب های منتشر شده

کتاب های در دست انتشار

*****

 تماس

 شرح حال

آلبوم عکس

English Section

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

 

 

 

 

 

 

 

Puyeshgaraan

 

 

 

 

 

سپاس به زنی که

نقشی اساسی در نگارش و تصویب اعلامیه حقوق بشر داشت

شصت و دو سال پيش، هنگامی که اعلامیه ی حقوق بشر چون آفتابی درخشان، یکسان و گرما بخش، بر زندگی بشریت قرن بیستم  نشست، کمتر کسی باور داشت که زندگی انسان قبل از تصویب شدن اعلامیه حقوق بشر و پس از آن کاملاً شکلی متفاوت به خود خواهد گرفت. اگرچه این اعلامیه ضمانت اجرایی نداشته و بیشتر جنبه ی توصیه ای و پیشنهادی و، اخیراً اخطاری، دارد اما، در عین حال، بايد پذيرفت که با آفرينش آن چارچوبی دقیق و روشن برای شناخت حقوق بشر پیدا شده، و هر بار که کوس رسوایی دیکتاتوری و یا ناقض حقوق بشری، به وسیله ی سازمان های کوشنده در راه تحقق آن به صدا در می آید تردیدی نیست که بشریت یک قدم به سوی آزادی و عدالت و گریز از تبعیض پیش رفته است.

      اگرچه، همانگونه که در ماده ی اول  اعلامیه حقوق بشر ذکر شده، « تمام افراد بشر آزاد زاده می شوند و از لحاظ حيثيت و کرامت و حقوق با هم برابرند»» اما تصویب اعلامیه حقوق بشر بخصوص برای زنان جهان موهبتی مضاعف را در بر داشته است، چرا که این زنان بوده اند که، همیشه، بیش از مردان از کمبود و پايمال شدن حقوق خويش رنج برده اند. و به همين دليل هم هست که، در پیشانی نوشت این اعلامیه، پس از سخن گفتن از آزادی و عدالت و صلح، از برابری حقوق زن و مرد ياد می شود و این چند «اصل» را متفقاً «آرمان مشترک تمام مردمان و ملت ها» اعلام می کند.

      باری، با این که ما زنان ایران، به خصوص در سی و دو سال اخیر، به خاطر نقض حقوق خویش، بیش از بسياری از زنان جهان قدر اعلامیه حقوق بشر را می دانیم، و با این که در حال حاضر به طور مرتب برای به دست آوردن حتی حقوق اولیه ی خویش به سازمان های حقوق بشری متوسل می شویم اما، حتی در روز جهانی حقوق بشر نیز، کمتر نامی از «الینور روزولت» می گوییم و می شنویم؛ يعنی زنی که بالاترین نقش را در بوجود آوردن «اعلامیه ی جهانی حقوق بشر» داشته است؛ زنی که شاید به خاطر همسری با رییس جمهور آمریکا و داشتن عنوان بانوی اول اين کشور، کمتر از آن چه که شایسته ی او بايد باشد تحسین شده است.

      اما الینور روزولت از معدود زنانی است که دیوارهای «همسر یک شخصیت بزرگ بودن» را شکسته و خود، به عنوان یک شخصیت مستقل اجتماعی، حتی فراتر از همسرش رفته است.

      معمولاً «بانوی اول» ها در آمريکا نقشی تشريفاتی داشته و هنوز هم دارند ـ درست مثل بیشتر همسران ریاست جمهوری های جهان یا ملکه های اکثر کشورهای سلطنتی. این دسته از زنان بيشتر کارشان آن است که در کنار همسر خويش در مراسم و تشريفات رسمی شرکت کنند، یا به کارهای مربوط به موسسات خیریه برسند. این زنان کمتر شخصیت اجتماعی مستقل داشته و صرفاً نقشی تزئينی و دست دوم را بازی می کنند. اما در تاريخ آمريکا زنان معدودی هم بوده اند که از محدوده ی همسر رياست جمهوری بودن بيرون آمده و به طور مستقل در جريانات اجتماعی شرکت موثر داتشه اند. مهم ترین این زنان خانم «الينور روزولت» است؛ یکی از فعال ترین شخصیت های قرن بیستم که در گسترش فکر حقوق بشر و سرپرستی گروه نگارش و تصویب اعلامیه ی جهانی حقوق بشر نقشی اساسی داشته است.

      زندگی الينور روزولت با اعجاب در آميخته است. او تا پانزده سالگی آنقدر خجالتی و آنقدر گرفتار افسردگی بود که همه ی اطرافيانش فکر می کردند هرگز نتواند حتی تحصيلات اش را تمام کند. الينور در هشت سالگی مادرش را از دست داده و با مادر بزرگش زندگی می کرد، و پس از آنکه در ده سالگی پدرش را هم از دست داد کاملا منزوی و گوشه گير شد.

      در پانزده سالگی اما، عضویت در يک مدرسه ی خصوصی انگليسی به او اعتماد به نفس تازه ای داد و تغييرات شگرفی را در زندگی او بوجود آورد. و در همین دوران مدرسه نيز بود که با پسری خوش قيافه آشنا شد به نام فرانکلين؛ مردی که بعدها به همسری او در آمد و سپس، با نام مشهور پرزيدنت فرانکلين روزولت، به رياست جمهوری ايالات متحده ی آمريکا رسيد. و مورخين معتقدند که اگر تلاش های خستگی ناپذير الينور نبود، همسرش به رياست جمهوری آمريکا نمی رسید.

      الينور، پس از ورود به کاخ سفيد نيز علاوه بر داشتن سمت (غیررسمی) مشاور رییس جمهوری، به طور مستقل در جريانات مربوط به حقوق بشر، تبعيض نژادی و مسایل مربوط به زنان فعال بود و البته همین امر هم موجب شد که هدف اصلی حملات دشمنان سیاسی روزولت قرار گیرد؛ يعنی کسانی که با رفع تبعیض نژادی و برابری زن و مرد مخالف بودند. اما خلل ناپذیری، مهربانی و صمیمیت الينور او را محبوب بسیاری از مردمان کرده بود. به قول خودش: «اگر حقیقت و وفاداری نشان خود را بر چهره ی کسی گذاشته باشد، همگان مجذوب او خواهند شد». او برای رسیدن به هدف های انساندوستانه ی خويش مدام به کشورهای گوناگون سفر می کرد و با افراد مختلفی، از روسای جمهور و شاهان و شاهزادگان گرفته تا مردمان عادی و سربازانی که در طول جنگ دوم جهانی در خارج از آمریکا می جنگيدند، گفتگو می کرد و با همه ی آرامشی که در رفتارش بود، دمی آرام و قرار نداشت.

      اما، با مرگ پرزِیدنت روزولت، او یک سالی را از اجتماعات دور شد و در کلبه ای به تنهایی زندگی گذراند تا اينکه ديگرباره، به دعوت دولت امريکا، در نقش نماینده ی اين کشور در سازمان ملل متحد، و در کمیسیون حقوق بشر آن، فعالیت خويش را آغاز کرد. تقریباً روشن شده که برخی از افراد مهم سیاسی وقت کوشيده بودند با بازگرداندن اين چهره ی محبوب مردم امريکا برای خود کسب توجه کنند اما، در عين حال، به خیال خود، او را به جایی فرستاده بودند که از کارهای سیاسی دور باشد. آن ها فکر می کردند که بودن او در کمیته ای چون «کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل» نمی تواند اهمیت چندانی در تغییر و تحولات سیاسی داشته باشد. اما الینور، با تلاشی تحسین آمیز، سرپرستی یکی از مهم ترین کارهای جهان، یعنی نگارش و به تصویب رساندن «اعلامیه ی جهانی حقوق بشر» را برعهده گرفت و آن را با پيروزی به پايان رساند؛ اعلامیه ای که، به قول خودش، «از دل تاریخ و واقعیت های معاصر بیرون کشیده شده» بود و می رفت تا بر تمامی روابط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جهان اثری غیر قابل انکار بگذارد.

      اگرچه، در برخی از اسناد، از خانم روزولت تنها به عنوان رییس کارگروه نگارش و تصویب اين اعلاميه نام می برند و نگارش متن را متعلق به حقوقدان ها و روشنفکرانی چون جان همفری (حقوقدان کانادایی)، چارلز مالیک (سیاستمدار و فیلسوف لبنانی)، رنه کاسان (حقوقدان فرانسوی)، و پنگ چون چانگ (فلیسوف چینی) می دانند اما اسناد دیگری نیز وجود دارند که نشان می دهند خانم روزولت در نگارش این متن هم نقشی خاص داشته است. او در یکی از مصاحبه هایش، با تواضعی که همیشه در برخوردهایش داشت، می گوید: «نگارش پیش نویس اعلامیه حقوق بشر، برای همکارانم در کارگروه نگارش، به ویژه برای دکتر پ.س.چانگ، دکتر شارل مالک و جان هامفری، که همگی اشخاص بسیار فرهیخته‌ای هستند، ممکن است چندان دشوار و سنگین جلوه نکند. اما این کار در نظر من وظیفه ای ست که برای آن به هیچ وجه آمادگی نداشته ام.  با این همه امیدوارم بتوانم به آنان در یافتن واژگانی، که آنها را از دل تاریخ و نیز از اوضاع روز و واقعیت‌های معاصر بیرون می‌کشند، به نحوی یاری رسانم تا همگان بتوانند اهداف ما را دریابند و برای تحقق آن‌ها بسیج شوند». و بر بسياری از محققين آشکار است که اگر اعلامیه ی جهانی حقوق بشر متنی خشک و حقوقی نیست و شکلی همه فهم دارد بدون تردید اين شکل را مديون تلاش های الينوری هستيم که همواره ارتباطی تنگاتنگ با مردمان ساده داشت.

      تصویب اعلامیه حقوق بشر همزمان بود با سال های آغازين جنگ سرد و بروز اختلاف های عمده مابین دو اردوگاه شرق و غرب. اما حضور النور، که نزد هر دو ارودگاه اعتبار و احترامی خاص داشت، سبب شد که این کار با موفقیت به پایان برسد و اختلافات سیاسی سد راه این کار عظیم نشود.

      تصویب اعلامیه حقوق بشر، در دهم دسامبر 1948، با سخنرانی خانم روزولت، و با این کلمات انجام شد: « ما امروز در آستانه ی وقوع یک رویداد بزرگ هستیم؛ رویدادی که در تاریخ سازمان ملل و حیات انسان ها تأثیر زیادی خواهد داشت».

      اعلامیه با 48 رای موافق، هشت رای ممتنع، و بدون هیچ رای مخالف به تصویب رسید و با آفرينش اش جهان وارد مرحله ای تازه از زندگی خویش گشت.

      در آستانه ی دهم دسامبر سالی ديگر، نوشتن اين یادداشت فرصتی را فراهم آورده است تا، به عنوان يک زن و يک تبعيدی از وطنی که در آتش بيداد و سرکوب و نقض حقوق انسانی مردمان اش می سوزد، گرم ترين درودهای خود را نثار زنی کنم که می توان از او بعنوان «مادر حقوق بشر مدرن» ياد کرد.

هفتم دسامیر 2010

shokoohmirzadegi@gmail.com