شکوه میرزادگی

    Shokooh Mirzadegi

از نگاه یک زن

 

ما را به دم پير نگه نتوان داشت

در خانه دلگير نگه نتوان داشت

آن را که سر  زلف چو زنجير بود

در خانه به زنجير نگه نتوان داشت

بازگشت به صفحه اصلی

قصه

شعر

مقاله

يادداشت

  نگاه يک زن

مطالب  ديداری

مطالب  شنيداری

مرکز  اسناد  زنان

نامه های سرگشاده

کتاب های در اينترنت

کتاب های منتشر شده

کتاب های در دست انتشار

*****

 تماس

 شرح حال

آلبوم عکس

English Section

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

 

 

 

 

 

 

 

Puyeshgaraan

 

 

 

 

 

زنان دوباره برای آیت الله ها قیمتی شده اند

اين روزها، تحريم هاي اقتصادي اثرات خود را بر زندگي مردم ايران نشان مي دهد. ترديدي نيست که مردمان ايران از اين تحريم ها لطمه هاي سختي خواهند خورد و اين جاي تاسف و تاثر فراواني دارد. اما اثرات اين تحريم بر حکومت اسلامي به مراتب سخت تر است؛ به گونه اي که تحريم از هم اکنون گلوي اين حکومت را گرفته و هر لحظه فشار را زيادتر مي کند. البته که فشار اقتصادي، آنگونه که بر مردم هست، به طور شخصي، متوجه هيچ کدام از سران حکومت و وابستگان آن ها نمي شود زيرا آن ها آنقدر امکانات مالي دارند که کمترين لطمه اي از اين نظر نخواهند خورد. اما تحريم گلوي حکومت را مي فشارد زيرا نارضايتي مردم با اين تحريم ها هر روز زيادتر مي شود و اين نارضايتي است که آن ها را به وحشت انداخته است. چون در روبارويي با مردمي ناراضي و گرسنه کمتر ديکتاتوري در تاريخ توانسته مقاومت کند. نارضايتي را مي شود با زندان و شکنجه و تجاوز و کشتار خاموش کرد اما زن يا مردي که خود و خانواده اش را در معرض مرگي ناشي از فقر و گرسنگي هم مي بيند را نمي شود به راحتي به عقب راند.

اکنون حکومت اسلامي اين نارضايتي توام با گرسنگي مردم  را در پيش روي خود مي بيند و در عین حال از خبرهای مربوط به «امکان حمله به ایران» نیز خبر دارد. در چنین وضعیتی متوسل به حربه هايي مي شود که معمولا ديکتاتورهاي تاريخ را در بزنگاه هايي اين چنين نجات داده است. يعني پرداختن به عرق ملي، يعني متوسل شدن به فرهنگ و تاريخ مورد علاقه ی مردمان، يعني برافروختن حس ناسيوناليستي مردم و آماده کردن آن ها براي جنگي که نام «دفاع مقدس» را به خود مي گيرد. و، همراه اين همه، آماده کردن زنان به عنوان نيرويي عظيم و براي استفاده ی ابزاري از آن ها. چنين است که هيولايي که ظرف سي و يک سال تمام تلاش خود را به کار برده تا از زن ايراني ـ که به موازات زنان همزمان خود در جهان به پيش مي رفت ـ موجوداتي بدبخت و توسري خور بسازد، ناگهان لباس فرشته ي عشق به ايران و احترام به برابري زنان مي پوشد و آن را وسيله اي براي فريب مردم قرار مي دهد.

اما از همه ی دروغ ها و نقش آفرینی های این روزهای حکومت اسلامی، یک دروغ ، مثل دم خروس، از زير بغل اين آقايان «روبه صفت» بيرون زده و آن هم ماجرايي است که در سرزمين ما بر سر زنان مي رود و هيچ کدام از اين آقايان (نه اين که نخواهند) قادر نيستند آن را پنهان کنند. اين آقايان مي توانند تظاهر کنند که عاشق فرهنگ و تمدن ايران هستند زيرا مي توانند ويرانگري هاي خودشان را سرپوش بگذارند و، همانطور که تا کنون توانسته اند رسانه هاي جمعي را فرمان دهند که از هيچ خرابي ننويسد، مي توانند مانع ورود مردمان و خبرنگاران به محوطه هائي تاريخي که در آن مشغول حفاري هاي غبر مجاز اند شوند؛ مي توانند ميراث هزاران ساله ي مردمان را غارت کنند و از مرزهايي که پاسداران خودشان از آن محافظت مي کنند، به خارج برده و آن ها را به وسيله ي وابستگان خائن به سرزمين مان «آب» کنند؛ حتي مي توانند باستانشناسان را از مصاحبه با رسانه ها منع رسمي کنند. بله همه ي اين ها را مي توانند انجام دهند که انجام هم مي دهند و جز گروهي از مردمان فرهنگ دوست کسی از اين همه با خبر نمي شوند. اما  چگونه مي توانند لحظه لحظه نبود فاجعه آميز برابري حقوق زنان با مردان را پنهان کنند؟ چگونه مي توانند مردمان جهان را از اين تبعيض غبر انساني که در کل قوانين حکومت اسلامي نسبت به زنان روا مي شود بي خبر نگاهدارند؟ چگونه مي توانند ناله هایی را خاموش کنند که به طور مداوم براي گرفتن طبيعي ترين حقوق خود فضاي ايران را به درد آغشته است؟ بخصوص که، در اين چند ماهه، زنان به طور عملي نشان داده اند نبض تپنده ی جنبش حق طلبانه ي مردم ايران اند

و چنین است که، پس از شروع تحريم هاي اقتصادي، به سبک دوران قبل از انقلاب و آیت الله خمینی دوباره زنان برای آیت الله ها قیمتی شده اند، دوباره از بزرگی و کرامتی می گویند که «جمهوری اسلامی» برای زنان می شناسد.رهبران حکومت و رسانه هاي دولتي شان بار ديگر شروع کرده اند از حقوق زنان در اسلام گفتن، و از برابري حقوقی زنان و مردان در حکومت اسلامي گفتن. همانگونه که آيت الله خميني قبل از انقلاب براي فريفتن زنان و بوجود آوردن سياهي لشکري از آنان به همين سان سخن می گفت.

نمونه و ويترين تلاش هاي اين حکومت براي دوباره به بازي گرفتن زنان را مي توان در نشريه ای دولتي که به نام «خبرگزاري زنان ايران» منتشر مي شود ديد؛ سايتي که مدتي است به زبان هاي عربي و انگليسي هم درباره ی حکومت مذهبي و اهميت آن در زندگي زنان تبليغات مي کنند.

اين خبرگزاري که از سر تا پايش را آيت الله ها و مردان چند زنه (با نام واقعي يا مستعار) اداره مي کنند و اگر هر از چندي زني، از وابستگان و همراهانشان، در آن سخنی بگويد، همان سخن مردها را تکرار مي کند، اين روزها بيشترين تبليغاتش را در تخريب موقعيت زنان غرب، به خصوص آمريکا، و مقايسه ي آن با موقعيت «ممتاز و ارزشمند» زنان ايران گذاشته است. براي اثبات چنين ادعاهايي هم، مثل ديگر بخش هاي حکومت اسلامي، از دادن همه نوع دروغ آماري و غير آماري خودداري نمي کند و من نمونه هايي از آنها را بارها در يادداشت هاي «از نگاه يک زن» مطرح کرده ام.

آنها، براي فريفتن زنان ساده ی معتقد به مذهب، مرتب گفتاري از سوي آيت الله ها خميني و خامنه اي و ديگران را مي آورند که: «زنان ما از همه ی زنان جهان خوشبخت تر و آزادتر و "با کرامت" ترند  و در اين مورد هم الگوشان شخصيت هايي چون حضرت فاطمه و حضرت زينت هستند. و راه بهشت جز اين نيست که اين راه ادامه پيدا کند».

يکی از آخرين مطالب اين سايت مقاله ای است تحت عنوان: «در اسلام بيعت زن، مالکيت زن و حضور زن در عرصه هاي اساسي و سياسي و اجتماعي ثبت شده است»، همراه با عکسي «نورانی» از آيت الله خامنه اي. مطلب که شامل اظهار نظر هاي ضد و نقيض نويسنده است با استناد به سخنان پراکنده ی آيت الله خامنه اي، چنين شروع مي شود:

«با وجود اين كه زنان نيمي از جمعيت كشور را تشكيل مي‌دهند، اما آنچنان كه بايد نقششان جدي گرفته نشده است و هر كدام از دولت‌هايي كه به قدرت رسيده‌اند، نگاهي درجه دوم به اين بخش عظيم و فعال از جامعه داشته‌اند؛ به گونه‌اي كه علي‌رغم وعده و وعيدهاي گوناگون براي جلب آراي اين بخش از جامعه، تنها به زن در مقام فرعي بها داده شده است». و بلافاصله، به شکلی مسخره، اين حرف را که معلوم نيست متعلق به چه کسي بوده رد می کند که: « اما نگاهي دوباره به زندگي الگوي زنان عالم، حضرت فاطمه زهرا (س)، عكس اين را نشان مي‌دهد، چرا كه ايشان در عرصه‌هاي سياسي و اجتماعي فعال بودند و اين نقش را در زمان كساني كه خود، الگوهاي بي نظيري براي بشر بوده‌اند، يعني پيامبر رحمت و مولاي متقيان انجام مي‌داده‌اند.» و به نقل قول از آيت الله خامنه اي ادامه مي دهد که: «خود الگوي فاطمه زهرا (سلام الله عليها) كه چه در دوران كودكي، چه بعد از هجرت پيغمبر به مدينه، در داخل مدينه، در همه ی قضاياي عمومي آن روز پدرش، كه مركز همه حوادث سياسي و اجتماعي بود، حضور داشت نشان ‌دهنده ی نقش زن در نظام اسلامي است». يعني در اينجا «حضور صرف» يک دختربچه در کنار پدرش و يا يک زن نوجوان (با توجه به اين که حضرت فاطمه در نه سالگي شوهر و در هجده سالگي فوت می کند) معناي «برابري» را پیدا می کند.

البته به قول رهبر عاليقدر: «زنان برجسته ی ديگري هم در صدر اسلام بودند با معرفت، با خرد، با علم، حاضر در ميدان‌ها، حتي حاضر در ميدان‌هاي جنگ، حتي تعدادي كه نيروي بدني داشتند، حاضر در ميدان دلاوري در جنگ، شمشيرزني و سربازي؛ البته اين را اسلام براي بانوان واجب نكرده و از دوش آنها برداشته است، چون با طبيعت جسمي و نيز با عواطف آنها سازگار نيست.»

در اينجا و در واقع می کوشد تا وضعيتی بيافريند که در آن زنان، از يکسو، آماده باشند تا برای اسلام بجنگند و، از سوی ديگر ، بدانند که به دليل «لطافت و ظرافت و عواطف ناسازگار»  مبارزات دیگر براي آن ها واجب نيست. درست همانگونه که آيت الله خميني در دهه ی چهل داشتن حق راي را براي زنان امري خلاف شرع، و بودن زنان در جامعه را با فحشا يکي دانست، و در زمان انقلاب هر دو را لازم اعلام کرد.

اما نه آن آيت الله و نه اين يکي، و نه هيچ کدام از خيل آيت الله های ريز و درشت کنونی، به ما نمي گويند که به استناد همين قوانين مذهبي بوده است که کلی از مشاغل «چون با لطافت و ظرافت زنانه ناسازگار است» برای زنان ممنوع شده است. اکنون اشتغال به حفاری و مهندسي جاده و شغل هايي که در بيرون از شهر انجام مي شوند براي زنان ممنوع است چرا که «رفتن زن در بيابان با مردان خلاف شرع است». داشتن منصب رياست جمهوري را هم براي زنان ممنوع کرده اند چون «رجل فقط مردان اند». قضاوت را هم براي زنان ممنوع کرده اند «چون عاطفی هستند و تصميم درست نمي توانند بگيرند». حضانت بچه ها را هم براي آن ها ممنوع کرده چون حتماً توانايي و شعور نگاهداري از بچه هاي خودشان را هم ندارند. حق انتخاب پوشش را هم از آن ها گرفته اند چون زنان لياقت اين اختيار و آزادي را ندارند. حق داشتن ازدواج با حقوقي مساوي را هم براي آن ها ممنوع کرده چرا که همسرانشان به دليل «نيازهاي بالاي جنسي»! مي توانند يک حرمسرا زن داشته باشند و زن ها چون اصلاً معناي لذت را نمي فهمند بايد منتظر نوبتي شوند که آقا به سراغ شان مي آيد. زن ها از ديد اين جماعت، حتي در مرگ هم با مردان برابر نيستند چرا که تعداد شتري که بايد بابت خون شان پرداخته شود کمتر از مردان است.

اما اين ها که مهم نيست! مهم ـ به قول آقاي نويسنده ی مقاله و همچنين رهبر انقلاب شان ـ اين است که «زنان مي‌توانند استقلال راي داشته باشند، نه مثل آنچه در جامعه ‌شناسي سياسي گفته شده كه راي‌شان راي مردان شان است، بلكه آنها خود استقلال راي دارند.» و باور کنيد که هيچ لازم نيست از اين جماعت بپرسيم که منظورتان از «جامعه شناسي سياسي» چه نوع جامعه شناسي خاصی است که مطابق با آن راي زنان به مردان شان تعلق دارد؛ چرا که آن ها از زبان هر قشر و طبقه اي، از هر کتاب و دفتري، و از هر شخصيتي نقل قول دروغ مي کنند.

نويسنده ی مقاله، به دنبال نقل قولی که آمد، مي گويد: «{اما} رهبر فرزانه ی انقلاب در اين ارتباط مي‌فرمايند: در اسلام بيعت زن، مالكيت زن، حضور زن در اين عرصه‌هاي اساسي سياسي و اجتماعي تثبيت شده است: "اذا جائك المومنات يبايعنك علي ان لا يشركن بالله". زن‌ها مي‌آمدند با پيغمبر بيعت مي‌كردند، پيغمبر اسلام نفرمود كه مردها بيايند بيعت كنند و، به تبع آنها، هر چه آنها راي دادند، هر چه آنها پذيرفتند، زن‌ها هم مجبور باشند قبول كنند. [بلکه] گفتند زن‌ها هم بيعت مي‌كنند، آنها هم در قبول اين حكومت، در قبول اين نظم اجتماعي و سياسي شركت مي‌كنند. غربي‌ها هزار و سيصد سال در اين زمينه از اسلام عقب هستند و اين ادعاها را مي‌كنند! در زمينه ی مالكيت هم همين جور و زمينه‌هاي ديگري كه مربوط به مسائل اجتماعي و سياسي است».

اولاً، هم نويسنده و هم «رهبر فرزانه ی انقلاب» يا فرق بين بيعت و حق راي را نمي فهمند و يا واقعاً فکر مي کنند که «راي دادن» در هزاره ی سوم همان «بيعت» صدها سال پيش است که معنايش «وفاداري به کسي» يا «عهد و پيمان بستن با کسي» بوده است. تازه اگر هم معنای بیعت را داشتن حق رای تصور کنیم باز هم غربي ها از آن ها جلوتر بوده اند چرا که در زمان حضرت مسيح، آن ها که با او بيعت کردند، و زنان هم در زمره شان بودند، صدها سال جلوتر از اسلام زندگی می کرده اند. و مهمتر از همه در سرزمین خودمان که قرن ها قبل از اسلام زن ها خود به رهبری بخش های مختلف سیاسی و اجتماعی و نظامی انتخاب می شدند.

و در مورد مساله مالکيت هم اگر از ديد آن ها زن برابر با مرد است چرا زنان در ارث بايد نصف برادران شان مالک اموال پدر و مادر باشند؟ و نيز در ارتباط با مالکيت اموالي که در زندگي با همسرانشان به دست آورده اند. نويسنده ي خبرگزاري دولتي زنان مي نويسد: «امروزه به جرات مي‌توان ادعا كرد كه "موضوع زن" دستمايه‌اي در دست سوداگران همه ی ارزش‌هاي انساني شده است و اين بايد از ميان برود و كسي مي‌تواند اين كار را انجام دهد كه صادقانه و با مديريت و استفاده صحيح از ظرفيت زنان موفق به اين كار شود». و اين شخص کيست؟ حتماً ولی فقيه و رييس جمهور حکومت اسلامي که در حال مديريت صحيح سرزمين مان هستند.

رهبر می فرمایند: «مثل همه ی موضوعات ديگر، موضوع زن هم دستمايه‌اي شده است در دست سوداگران همه ی ارزش‌هاي انساني. در دنيا و در رسانه‌هاي جمعي عالم، در طول سال‌هاي متمادي، آن كساني كه نه براي زن، نه براي جنس انسان، نه براي كرامت‌هاي انساني، جز در محاسبه با پول ارزشي قائل نيستند  كه متاسفانه در تمدن كنوني غرب، نقش مهمي را در همه ی عرصه‌ها ايفا مي‌كنند  مساله زن را هم براي خودشان در ميدان‌هاي مختلف به صورت يك سرمايه، به صورت يك وسيله ی سوداگري درآوردند. روي آن بحث مي‌ كنند، فرهنگ ‌سازي مي‌كنند، تبليغ مي‌كنند، ذهن‌هاي مرد و زن همه ی دنيا را در سر دو راهي يك وسوسه و گمراهي بزرگ قرار مي دهند». و  در مقايسه با چنين «تباهي و گمراهي و عقب ماندگي زن در غرب» از قرآن مثال مي آورد که: «در قرآن آنجا كه بحث ايمان و اسلام و صبر و صدق و مجاهدت در راه به دست آوردن ارزش‌هاي انساني و اسلامي و معنوي است، مي‌فرمايد: "انّ المسلمين والمسلمات و المؤمنين و المؤمنات و القانتين و القانتات و الصادقين و الصادقات و الصابرين و الصابرات". يعني زن و مرد تنها در ايمان و صدق و صبر و خشوع آن هم در مقابل اسلام برابرند».

ولي رهبر معظم نمي فرمايند که مساله ی برابري در ديگر مسايل که زنان غربي دارند چه مي شود. چون حتماً و همانگونه که در قوانين حکومت اسلامي است، جز تسليم و صبر و ايمان و صدق به اسلام هيچ حقوقي براي زن شناخته نشده است.

نويسنده در انتها انتظارات اسلام از زنان را اين گونه مطرح مي کند: «به تعبير رهبر معظم انقلاب: زن ايراني در ايران اسلامي بايد كوشش ‌اش اين باشد كه هويت والاي زن اسلامي را آنچنان زنده كند كه چشم دنيا را به خود جلب كند... اين امروز وظيفه ‌اي است بر دوش زنان مسلمان، بخصوص زنان جوان و دختران دانش‌آموز و دانشجو. هويت اسلامي اين است كه زن در عين اين كه هويت و خصوصيت زنانه خود را حفظ مي‌كند، كه طبيعت و فطرت است و براي هر جنسي، خصوصيات آن جنس ارزش است يعني آن احساسات رقيق را، عواطف جوشان را، آن مهر و محبت را، آن رقّت را، آن صفا و درخشندگي زنانه را براي خود حفظ مي‌كند، در عين حال، هم بايد در ميدان ارزش‌هاي معنوي  مثل علم، مثل عبادت، مثل تقرب به خدا، مثل معرفت الهي و سير وادي‌هاي عرفان پيشروي كند، هم در عرصه ی مسائل اجتماعي و سياسي و ايستادگي و صبر و مقاومت و حضور سياسي و خواست سياسي و درك و هوش سياسي، شناخت كشور خود، شناخت آينده ی خود، شناخت هدف‌هاي ملي و بزرگ و اهداف اسلامي مربوط به كشورهاي اسلامي و ملت‌هاي اسلامي، شناخت توطئه‌هاي دشمن، شناخت دشمن، شناخت روش‌هاي دشمن بايد روز به روز پيشرفت كند؛ و هم در زمينه ی ايجاد عدل و انصاف و محيط آرامش و سكونت در داخل خانواده بايد پيشرفت كند».

و براي اين که باز وعده اي به زن ها داده شود (آنگونه که در آغاز هر انتخاباتي، و در هر وضعيت بحراني داده مي شود) دوباره سخن از وعده ی اصلاح قوانين می رود، اما با يک «اگر» بزرگ: «اگر قوانيني لازم است، اگر تصحيح و اصلاحي در مسائلي كه به اينجا منتهي مي‌شود، لازم است، زنان، زنان باسواد، زنان آگاه، زنان بامعرفت، در همه ی اين ميدان‌ها بايد پيشروي كنند . الگوي زن را نشان بدهند، بگويند زن مسلمان آن زني است كه هم دين خود را، حجاب خود را، زنانگي خود را، ظرافت‌ها و رقت‌ها و لطافت‌هاي خود را حفظ مي‌كند؛ هم از حق خود دفاع مي‌كند؛ هم در ميدان معنويت و علم و تحقيق و تقرب به خدا پيشروي مي‌كند و شخصيت‌هاي برجسته‌اي را نشان مي‌دهد؛ و هم در ميدان سياسي حضور دارد. اين الگويي براي زنان است».

ملاحطه مي کنيد که حتي در اينگونه «لحظات حساس» هم، با همه ي استادي که در نقش آفريني دارند، و با همه ی پرده پوشی هاشان، همچنان نمي توانند در مورد زنان نقش آزادي خواهي و برابري خواهي را بازي کنند.

و، به نظر من، اين يکي از شانس هاي زنان ما است تا هرگز ديگر اين بدشانسي را نداشته باشند که فريب حکومتي را بخورند که در ريشه هاي خود درخت سمی تبعيض و بي عدالتي را می پرورد.  

10 اگوست 2010

shokoohmirzadegi@gmail.com