شکوه میرزادگی

    Shokooh Mirzadegi

از نگاه یک زن

 

ما را به دم پير نگه نتوان داشت

در خانه دلگير نگه نتوان داشت

آن را که سر  زلف چو زنجير بود

در خانه به زنجير نگه نتوان داشت

بازگشت به صفحه اصلی

قصه

شعر

مقاله

يادداشت

  نگاه يک زن

مطالب  ديداری

مطالب  شنيداری

مرکز  اسناد  زنان

نامه های سرگشاده

کتاب های در اينترنت

کتاب های منتشر شده

کتاب های در دست انتشار

*****

 تماس

 شرح حال

آلبوم عکس

English Section

 

 

 

 

 

بازگشت به صفحه اصلی

 

 

 

 

 

 

 

Puyeshgaraan

 

 

 

 

 

ـ مایوی اسلامی هم دانه پاشیدن بود

ـ زنی پشتیبان آوارگان و مهاجران

 

مایوی اسلامی هم دانه پاشیدن بود

درست پنج سال قبل، در سپتامبر 2005، اولین مایوهای اسلامی در ترکیه وارد بازار شد و عکس های زنان اسلامی پوش با تبلیغاتی پر سر و صدا در نشریات مختلف دنیا منتشر گرديد.

از جمله، روزنامه ی لس آنجلس تایمز، خبر پخش و فروش مایوهای اسلامی در ترکیه را همراه با عکس دو زن مایوی اسلامی پوشیده که با آرایش کامل و ژست هایی سینمایی دیده می شدند انتشار داد و  ضمنا در ارتباط با استقبال زنان سیاستمداران ترکیه نوشت که: «خانم وزیر امور خارجه و خانم نخست وزیر ترکیه هم از اولین پوشندگان این مایوها هستند».

در آن زمان، من هم مثل خیلی های دیگر، تصور می کردم که برخی از سرمایه دارها که از هر ماجرایی برای پول درآوردن بهره می برند، از سر و صدای مساله حجاب در ترکیه استفاده کرده و این مایوها را برای فروش به بازار فرستاده اند. من در آن زمان در يکی از مطالب صفحه ی «از نگاه يک زن» نوشتم: «يکوقت فکر نکنيد که اين مايوها را زنان معتقد و مذهبی می پوشند؛ نه، درست مثل همان ماسک های تبلیغاتی بن لادن و خمینی که پس از یازدهم سپتامبر به بازار آمد، اين مايوها هم برای تفنن است و خنديدن، و گرنه آن زنانی که از ترس مذهب، يا شوهر و پدر و برادر، نمی توانند روی خود را باز کنند چگونه خواهند توانست اين مايوها را ، که فقط موها را پوشانده ولی همه ی خطوط تن و بدنشان را نشان می دهد بپوشند؟ ... و حتماً، از اين ببعد، همه ی خانم هايي که هميشه با مايوی غير اسلامی به دريا می رفته اند و می روند  گاهی هم برای تفنن و سرگرمی از مايوهای اسلامی استفاده خواهند کرد. بايد ديد اين مايوها کی به ايران خودمان می رود و با آن چه خواهند کرد ـ آن هم در جايي که برخلاف ترکیه مايوی معمولی غير اسلامی اش هم حرام است...»

اما، اکنون، به مرور زمان و پس از روشن شدن دست داشتن حکومت اسلامی مسلط بر ایران در تبلیغات جهانی حجاب سیاسی، این هم روشن شده که عمده ی بودجه های حکومت اسلامی برای تبلیغ و گسترش نفوذ خود در کشورهای خاورمیانه، و به خصوص همسایگان، پس از اسلحه خرج حجاب می شود. کشف کامیون حامل طلا به ترکیه، اهدای بورس های تحصیلی به دختران محجبه ی ترک، و کمک به مساجد و موسسات مذهبی، به خصوص موسسات زنانه، تاسیس هتل های بسیار ارزان قیمت با سواحل زنانه - مردانه، انتشار کتاب ها و بروشورهای تبلیغاتی برای فریفتن دختران و زنان و تاکید بر این که زن های محجبه برای مردهای مسلمان جاذبه بیشتری دارند و ديگر اقدامانی از این قبیل... نمی تواند بخشی از نقشه و توطئه ای عليه حقوق مربوط به پوشش زنان نباشد. و اکنون نیز با انتشار خبر کمک اخیر 25 میلیون دلاری ایران به حزب حاکم ترکيه، حزب عدالت و توسعه، آن هم در آغاز تحریم اقتصادی ایران که مردمان طبقات کم درآمد ایران را  به وحشت انداخته است، کاملاً روشن می شود که ماجرای قدرت گرفتن نیروهای مذهبی ترکیه نیز از خیلی سال های قبل مورد حمايت مالی حکومت اسلامی ايران بوده است و اين حکومت قدم به قدم احزاب مذهبی را برای رسیدن به قدرت، برای نابودی قوانین سکولار، و برای به بدبختی کشاندن زنان ترکیه، با پول های مردم ایران، همراهی کرده است.

فقط نگاهی به مایوهای اسلامی پنج سال پیش، و مقايسه ی لباس های چسبانی که همسران روسای حزب عدالت و توسعه در آغاز تلاش شوهران شان برای رسیدن به قدرت می پوشیدند با آنچه اکنون می پوشند و مدهای لباس اسلامی بسته تر و تیره تر شده ای که برای استفاده ی زنان ترکیه به نمایش می گذارند، نشان از اين توطئه ی خزنده دارد. یعنی، حتی آن لباس های شک برانگيز اوليه هم دانه پاشیدنی محسوب می شده و بايد انتظار داشت که بزودی فصل «یا روسری یا توسری» در ترکيه نیز شروع شود.

البته، به قول یکی از دوستان ترکیه ای ام، بیشتر این نمایش ها در شهرهای بزرگی چون استانبول و آنکار انجام می شود و در شهرهای کوچک و به خصوص روستاها که به ندرت  زنانی را با «حجاب اسلامی» می بینید و هیچ اثری از زنانی با «حجاب سیاسی» که وسیله ی تبلیغات حزب حاکم است يافت نمی شود. 

 

زنی پشتیبان آوارگان و مهاجران

ماه سپتامبر ماه تولد «آليس استون» (Alice Stone)، مهمترين سردبير نشريه ی معروف «ژورنال زن» است. او  از سال هزار و هشتصد و نود تا سال هزار و نهصد و هفده سردبير اين نشريه بود و با گروه های برابری خواه زنان ارتباطی تنگاتنگ داشت. اين نشريه، که هنوز هم در آمريکا منتشر می شود، به همت مادر آليس سر و سامان گرفته بود و آليس پس از چند سال کار در آن موفق شد جای مادرش را بگيرد.

آليس استون، از مادر و پدری سرشناس، يعنی خانم لوسی استون  و آقای هنری براون بلکول، بدنيا آمده و در فضايي سرشار از روشنفکری، حق طلبی و به خصوص فمنيستی بزرگ شده بود. او پس از تحصیل در دانشگاه بوستون، که آن را با درجه افتخار به پايان رساند، به کار در نشريه ژورنال زن مشغول شد. حضور لوسی در اين نشريه سبب شد که نشريه چهره ای فعال تر و روشن تر بخود بگيرد.  او مادرش را مجبور کرد که بخش راديکال جنبش «سافرج»، يعنی بخشی که برای کسب حق رأی زنان مبارزه می کرد، را به رسميت بشناسد. بدينگونه بود که  ژورنال زن و گروه سافرج ها بهم نزديک شده و فعاليت هايي توام را شروع کردند. همين فعاليت ها  سبب شد که نشريه وضعيتی استثنايي پيدا کند و  طرفدارانی زياد پيدا نمايد.

البته آليس استون، از سه سال قبل از اينکه سردبير ژورنال زنان بشود، نشريه ديگری را منتشر می کرد که به صورت دوره ای بود و خبرها و مقالات مربوط به فعاليت های سافرج ها را جمع آوری و به نشريات سراسر امريکا می فرستاد. اين کار تا سال هزار و نهصد و پنج، يعنی تا پنج سال پس از سردبيری اش در ژورنال زن، ادامه داشت.

او همچنين به صورتی مداوم در حال کمک به آوار گان بود. آلیس اشعار زيادی را از زبان اقليت های مختلفی همچون ارمنی، روسی، و اسپانيايي ترجمه کرده است. او همچنين، در اواخر عمرش، کتابی درباره فعاليت های برابری خواهانه ی مادرش منتشر کرد. اين کتاب به نام «مبارزه ای برای حقوق زنان» نام دارد.

به این سان، اکنون، هم در تاريخ روزنامه نويسی آمريکا، و هم در مبارزات فمنيستی اين سرزمين، آليس استون به عنوان زنی با اهميت مطرح بوده و نامش در تاريخ مبارزات زنان به ثبت رسيده است.

 

21 سپتامبر 2010

shokoohmirzadegi@gmail.com