Shokooh Mirzadegi

از نگاه يک زن

شکوه میرزادگی

23 تير 1388  14 2009 

بازگشت به صفحه اصلی

قصه

شعر

مقاله

يادداشت

  نگاه يک زن

مطالب  ديداری

مطالب  شنيداری

مرکز  اسناد  زنان

نامه های سرگشاده

کتاب های در اينترنت

کتاب های منتشر شده

کتاب های در دست انتشار

*****

 تماس

 شرح حال

آلبوم عکس

English Section

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Puyeshgaraan

 

 

 

 

 

ما را به دم پير نگه نتوان داشت

در خانه دلگير نگه نتوان داشت

آن را که سر  زلف چو زنجير بود

در خانه به زنجير نگه نتوان داشت

 

 

بردگانی بی خبر از خويش 

در يکی دو هفته ی گذشته، پس از خبر اعتراض زنان مسلمان «مالی» به لايحه ی تساوی حقوق زن و مرد در آن کشور، ديده ام که بسياری واکنش های تندی نسبت به اين زن ها نشان داده اند. برخی آن ها را «احمق و توسری خور» دانسته اند، برخی عمل آن ها را غير عادی و حيرت انگيز دانسته اند، و برخی هم آن را نوعی از تظاهرات تبليغاتی جمهوری اسلامی دانسته اند که به وسيله ی سازمان هايي که با پول ملت ايران در اين کشورها راه اندازی شده  انجام گرفته.

اين اعتراض ها پس از رفتن لايحه ی تازه ای به مجلس اين کشور صورت گرفته که به همت زنان و مردان روشنفکر و انساندوست مالی در حال قانونی شدن است. معترضين، که اکثر زن هستند و تظاهرات آن ها به وسيله ی «اتحاديه ملی انجمن های اسلامی زنان» سازمانده ی شده، از رييس جمهور خود خواسته اند که اين قانون ضد اسلامی را امضا نکند.

به نظر من، حرکات و رفتار اين زن ها مبنی بر مخالفت با برابری زن و مرد، چه خودجوش بوده باشد و چه سازماندهی شده، در هر حال، ما نبايد حيرتی از اين بابت داشته باشيم. زيرا  رفتار اين زن ها در قبال آن چه که آموخته اند و آن چه به آن باور دارند رفتاری کاملاً طبيعی است. در طول تاريخ بلند بشری، هر کجا که ستمگران و ستمبرانی بوده اند، ديده شده که هميشه بيشترين ستمبران از ابعاد رنج های خود بی خبر بوده و نيز غافل از اين واقعيت بودند که ستمگرانشان کيستند و ستم خود را چگونه بر آنان روا می دارند؛ چرا که ستمگری هميشه با فريب و دروغ از يک سو، و ترس و ارعاب از سويي ديگر درآميخته است. هيچ ستمگری به کسی که زير ستم او دست و پا می زند نمی گويد که تنها تو يا هموطنان تو هستيد که رنج می بريد؛ بلکه به او اين گونه تفهيم می کند که اين رنج جزو سرنوشت اوست و او گريزی از تحمل آن ندارد.

ديده ايم که در کشورهاي دارای حکومت های استبدادی ـ مثل سرزمين خودمان ـ هميشه مصائبی را که بر سر مردمان کشورهای ديگر می آيد، به ويژه سرزمين های پيشرفته تر و آزادتر و دموکرات تر، چندین و چند برابر بزرگ می کنند و در خبرهاشان به اطلاع مردم می رسانند و، در مقابل، بدبختی هايي را که بر سر مردم خود می آورند، حتی بدبختی های طبيعی را، سانسور می کنند. بطوری که تنها مردمی از واقعيت اخبار با خبر می شوند که می توانند به طور مستقيم خبرهای کشورهای ديگر را بگيرند،و از طريق نشريات غير بومی و يا اينترنت و غيره از واقعيت خبری يا مطلبی مطمئن شوند. اما توده های وسيع، بی آن که بدانند، در معرض اخبار دروغینی قرار دارند که از طريق رسانه هايي داخلی پخش می شوند که بيشتر دولتی هستند و يا ظاهراً غير دولتی اند و به وسيله ی  کسانی اداره می شوند که از ترس يا اجبار و يا برای حفظ منافع شان مدام مراقب اند تا  دست از پا خطا نکنند. اين مديران اگر يک لحظه حواس شان نباشد و يا در ميان شان افراد شرافتمندی باشند که بخواهند از خط قرمزهای استبداد عبور کنند و  قلم شان را بگردانند و چيزی بنويسند که برخلاف خواست حکومت باشد حساب شان رسيده است.

اين ترس هميشه وسيله ای با اهميت است در دست های حاکمان مستبد، به خصوص در کشورهايي که حکومت های مذهبی دارند. اين ترس از حضور يک مستبد زمينی به ترس از آسمان ها گسترش پيدا می کند و به خدا و پيامبری می رسد که ديکتاتور مذهبی از نام آن ها برای ستمگری هاي خود ياری می گيرد تا ممنوعيت هر آن چيزی را که به نفع و صلاح خودش و حکومتش نيست به گردن خدا و پيامبر بيندازد. حال آنکه بيشتر اوقات امر به شنيدن و اطاعت از مذهب مورد سوء استفاده هيچ ربطی به «کتاب آسمانی» آن مذهب ندارد.؛ چرا که ـ باز در سرزمينی چون کشور ما ـ بيشترين مردم زير ستم يک کلمه از آن کتاب آسمانی را هم نمی توانند بخوانند.

در اين سرزمين های ماتم زده است که به زنان گفته می شود رنج بردن روح تو را آرام می کند، اطاعت بی چون و چرا و مطلق دنياهای روشن فردا را برايت بهمراه خواهد داشت، صبوری و وفاداری يک طرفه، پرهيز از ابراز خواست های طبيعی و انسانی، و سوختن و ساختن درهای بهشت را به روی تو می گشايد. به اين زن ها گفته می شود که تو نه تنها با مردت تفاوت های فيزيکی داری و او ـ چون قوی تر از توست ـ کارهای بهتری می تواند بکند بلکه از نظر روحی و خواست های طبيعی نيز شما با هم تفاوت داريد. اگر شوهرت می تواند چهار زن عقدی و تا بی نهايت صيغه داشته باشد (حتی اگر نا نداشته باشد که دستش را تکان دهد) اين ناشی از نياز طبيعی اوست؛ ولی تو  ارزشت در اين است که از خواست های جنسی ات بگذری، آتش خواست را در خود خفه کنی، از آن سخن نگويي، حتی به آن فکر نکنی؛ وگرنه تو زن نيستی شيطانی هستی که فساد و تباهی را بر زمين جاری می کنی. از اين سخنان و سفارش ها، که يکی دو تا هم نيستند، در لابلای هر حل المسايل آيت اللهی به فراوانی يافت می شود.

اين تلقين غير انسانی مکرر و مکرر بر گوش ها جاری است که دنيا همين دو روز است و اگر اين دو روز را به سختی بگذرانی در آن دنيا، که ابدی و فنا ناپذير است، در خوشبختی و سعادت و شادمانی و لذايد مختلف غوطه خواهی خورد. به راستی منصفانه بگوييد که اگر شما جای زنان سرزمين عقب افتاده ی «مالی» يا جای هزاران هزار زنی در سرزمين خودمان باشيد که باور دارند اگر اين دو روز را در رنج باشند در عوض تا ابد خوشی خواهند داشت آيا نمی رويد در خيابان و فرياد نمی کنيد که من حقوق مساوی با مرد نمی خواهم؟

ببينيد که خانم «حاجيه ساپياتو دمبله»، که رييس اتحاديه ملی انجمن های اسلامی زنان مالی است به خبرنگاران در اين مورد چه گفته است: «ما باید از اسلام اطاعت کنیم ... بر اساس اصول اسلام مرد باید از همسرش محافظت کند و در مقابل  زن نیز باید از شوهرش  اطاعت کند... تنها اقلیت کوچکی از زنان مالی که روشنفکر هستند  خواستار این قانون جدیدند. در حالی که  زنان فقیر  این کشور، که مسلمانان واقعی هستند، با این قانون مخالفند».

ببينيد که فقر و ناآگاهی چگونه می تواند از انسان هايي با هوش و با شعور بردگانی بسازد که حتی عليه موجوديت خويش تلاش کنند!

اول سپتامبر 2009

shokoohmirzadegi@gmail.com