Shokooh Mirzadegi

از نگاه يک زن

شکوه میرزادگی

16 تير 1388  7 جولای  2009 

بازگشت به صفحه اصلی

قصه

شعر

مقاله

يادداشت

  نگاه يک زن

مطالب  ديداری

مطالب  شنيداری

مرکز  اسناد  زنان

نامه های سرگشاده

کتاب های در اينترنت

کتاب های منتشر شده

کتاب های در دست انتشار

*****

 تماس

 شرح حال

آلبوم عکس

English Section

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Puyeshgaraan

 

 

 

 

 

ما را به دم پير نگه نتوان داشت

در خانه دلگير نگه نتوان داشت

آن را که سر  زلف چو زنجير بود

در خانه به زنجير نگه نتوان داشت

 

 

 

تقليد حکومت اسلامی از حجاب زنان قبل از اسلام!

هنوز صدای شعارهای زنان و مردان ايران، مبنی بر خواست «حجاب اختياری» به جای «حجاب اجباری»، در کمپين های  انتخاباتی گم نشده، که طرفداران بی چون وچرای حجاب اجباری دوباره در حکومت اسلامی به راه افتاده اند تا از يکسو به ياد مردمان بياورند که: «آن حرف ها مال زمان قبل از انتخابات بود و دوباره يا روسری و يا توسری» و، از سوی ديگر، با دادن اطلاعات کاملاً غلط در مورد تاريخ و فرهنگ ايرانی، به مردم خودمان بگويند که «حجاب فقط به دوران پس از حمله ی اعراب به ايران مربوط نيست و متعلق به کل تاريخ ايرانيان و از سنت های کهن ما است»! و در عين حال به مردم دنيا و آن دسته از کسانی که تحت عنوان «نسبيت فرهنگی» به تبعيض بين انسان ها در شرق و غرب معتقدند بفهمانند که حجاب اجباری جزو فرهنگ ما است».

در هفته گذشته خانم اشرف يوسفی، کارشناس امور بانوان اداره ی کل تبليغات اسلامی استان قم، ضمن اين که اعلام کرده است که به زودی طرح «اجرای حجاب و عفاف همزمان با 10 استان کشور در قم برگزار خواهد شد»، بدون آن که کلمه ای از ارتباط اسلام و حجاب سخن بگويد، تاکيد کرده که اجرای اين طرح برای «حفظ و تقويت فرهنگ و هويت ايراني و ارج ‌نهادن به ترويج الگوهاي بومي و ملي» است. مهمترين بخش طرح مزبور که در اين ده استان اجرا می شود عبارت است از اينکه آخرين مدها {ی قم} برای چادر و مانتو  به وسيله ی توليد کنندگان و عرضه کنندگان عرضه شود.

ايشان در ضمن فرموده اند که: «از انتخاب و مصرف الگوهاي بيگانه و غيرمانوس با فرهنگ و هويت ايراني» بايد پرهيز شود؛ و برای اين که ثابت کنند حجاب اجباری مربوط به فرهنگ ايرانی است (و حتماً فردا هم خواهند گفت که اصلاً حجاب اجباری ربطی به اسلام ندارد و اسلام هم آن را از ايران گرفته است)، دست به تاريخ شناسی و دروغ گویی بزرگ (يا به زبان خودشان، مصلحتی) زده و گفته اند: «در ميان اقوام و تمدن ‏هاي عهد كهن، پوشش زن ايراني در مقايسه با پوشش تمدن‏ هاي ديگر، كامل‏تر بوده است.‌ از اين ‏رو، در هيچ كتيبه و نقش برجسته‏اي نمي‏توان زن ايراني را حتي با سر برهنه مشاهده كرد».

بنظر می رسد که ايشان واقعاً نمی دانند که اگر نقش برجسته ای از زنان بدون حجاب در ايران باقی نمانده دليل اش آن است که، به گفته ی تاريخ شناسان حتی مسلمان، همه ی آنها را در جريان حمله ی اعراب به ايران و در دوران پايه گيری تشيع در زمان صفويه شکسته اند و البته باقيمانده ی آنها را هم در دوران آقايان احمدی نژاد و رحيم مشايی يا رنگ پاشي يا تخريب و يا خارج کردن شان از موزه ها و محوطه های باستانی و فرستادن شان به خارج کشور و فروختن شان به موزه های خصوصی و عمومی کشورهای «کافر» از انظار عمومی در ايران به دور کرده اند.

با اين حال، خوشبختانه و همچنان، هر محوطه ی تاريخی که شکافته و باز می شود نشان از زنانی دارد که اصلاً نمی دانسته اند حجاب چيست و بچه کاری می آيد. در اين ميان فکر می کنم که بايد از اين موسسات ريز و درشت تبليغات اسلامی و گردانندگانش پرسيد: «شما به گذشته ی ايران چه کار داريد؟ چرا به اکنون نگاه نمی کنيد و نمی بينيد که میليون ها زن ايرانی مشکل اجباری بودن پوشش هايي را دارند که دوست ندارند و، دور از چشم شما و پاسداران و قداره کشان تان، از اين پوشش استفاده نمی کنند؛ همان ها که اکنون در سراسر جهان به خيابان ها آمده اند و درد حجاب اجباری را هم نه تنها به عنوان فرهنگی غيرخودی، که به عنوان رفتاری ناقض حقوق بشری،  چون دردهای ديگر سرزمين مان، فرياد می کنند

 

هفتم جولای 2009

shokoohmirzadegi@gmail.com