عجم زنده کردم بدين احمدی!
آقای
احمدی نژاد
پيش از رسيدن به رياست جمهوری اسلامی، برای رسيدن به اين مقام
تلاش می کرد
تا توجه هر
گروهی را جلب کند، و از جمله طرفداران ميراث فرهنگی و تاريخی را.
حتی
در آغاز کار خود نيز، وقتی سر و صدای
ماجرای سد سيوند بالا گرفته و اعتراض ها جنبه ی جهانی به خود گرفته
بود
و ايرانیان و غير ايرانی ها،
در
سايت ها و رسانه های
سراسر دنيا به اين آبگيری اعتراض می کردند، ايشان برای دلگرمی مردم در
مصاحبه ای اعلام کرد که خيالتان راحت باشد که من و دولت من از ميراث
فرهنگی و تاريخی ايران محافظت
می
کنيم. سخنان ايشان مفصل است اما آن چه که در سايت های خبری دولتی در
تاريخ 24
دی 1384 بصورت
تيتر آمده
چنين است:
«رئيس
جمهوري با اعلام کمک 110
ميليارد توماني دولت براي مرمت آثار تاريخي، درباره
ی آسيب
هاي پروژه هاي عمرانی به يادگارهای تاريخي ايران گفت: اجازه نمي دهم
حتي يک پروژه ی
عمراني آسيبي به ميراث
فرهنگي برساند. »
.حال،
اگرچه در طی سه ـ چهار سال گذشته
خيلی بيشتر از اين 110 ميليارد تومان به سازمان ميراث فرهنگی تحت
سرپرستی معاون ايشان، آقای رحيم مشايي، پرداخت شده، اما همگان می دانند
که
نه تنها
خبری از مرمت آثار نيست بلکه تخريب آثار تاريخی ايران، در اين مدت و
نسبت به گذشته، سرعتی
ده
چندان به خود گرفت.
و همين
آقای رييس جمهور ِ حامی ميراث تاريخی، دو سال بعد از ادای آن کلمات
قصار، يعنی در تاريخ سی ام فروردين
86
(نوزدهم
آوریل 2007)
با سينه ای
سپر کرده
ابتدا به
تخت جمشيد رفت
و پس از
گرفتن عکس هايي با عينک و بی عينک، خشمگين و خندان، به پاسارگاد و
تنگه بلاغی شتافت و
با
دست مبارک خود دريچه های سد سيوند را بست و فرمان قتل عام آثار تنگه
بلاغی، سوختن تالاب های بختگان و کُر، نابودی صدها اصله درخت کهن،
نابود کردن هکتارها زمين کشاورزی
(که
به طور سنتی و طی قرن ها از طريق آبياری های حساب
شده
سبز و خرم بودند)، و بالاخره پراکندن نم و رطوبت در سراسر دشت پاسارگاد
و رساندن آن به آرامگاه کورش
را
صادر کرد.
در طول
مدت رياست
جمهوری، ايشان اصلاً به ياد نياورد که مردم ايران ميراث فرهنگی و
تاريخی
دارند و
فرهنگ تاريخی شان
بسيار هم
غنی است. ايشان به
يادشان
نبود که بايد، بنا به وظايف شغلی که دارد، به
رهبران شيخ نشين های اطراف خليج فارس که نام آن را عوض کرده و
صفت
عربی را به آن بسته اند، و اين کار را حتی در حضور ايشان هم انجام می
دهند، اعتراض کند.
ايشان بکلی
فراموش کرده بود که به معاونش بگويد که در کنار تعزيه و سينه زنی
عاشورا و روز قدس و .. يکی از روزهای فرهنگی ايرانی ها را ـ مثلاً،
مهرگان را، سده را، يلدا را، عيدنوروز را، چهارشنبه سوری را ـ
برای ثبت در فهرست ميراث معنوی بشريت به يونسکو بفرستند.
ايشان در اين مدت حتی يک بار به صدای هيچ گروه و سازمان و نهادی در
ارتباط با تخريب های روزافزون سازمان ميراث فرهنگی و گردشگری توجه نکرد
و هيچ کلمه ای در اين باره سخن نگفت.
اما، اين
روزها، پس از فرا رسيدن عيد نوروز و مطرح شدن سخنان رياست جمهوری ها و
نخست وزيران و شهرداران کشورهای آمريکايي و اروپايي در تحسين فرهنگ
ايران و اهميت تمدن و آيين های ايرانی ما، ایشان هم
به
ناگهان به صرافت افتاده است که در اين ارتباط «چيزی» بگويد؛
آن
هم در «همايش ايرانيان خارج از کشور» که، به قولی، بيشتر شرکت کنندگانش
بورسيه ها و همکاران سفارت خانه های جمهوری اسلامی در خارج از ايران
هستند. ايشان ضمن فرمايشاتی در ارتباط با
«پيشرفت
ايران در فناوری هسته ای»،
و
طی حمله
به آمريکا و «غرب فاسد» که «همه ی کارها را برای جلوگيری از پيشرفت
فنآوری ايران می کنند»، خود،
به
نوعی، گفته های پرزيدنت اوباما را تکرار کرده است، مبنی بر اينکه:
«
ملت ايران نقش اصلي را در ساختن فرهنگ و تمدن جهان ايفا كرده است»
.معلوم
نيست
که قصد ايشان اين بار از اين روی آوری به فرهنگ ايرانی چيست؛ دلبری از
خارج کشوری ها؟ يا برنامه ريزی برای انتخاباتی که دو ماه بعد فرا می
رسد؟ و يا تقليد صرف از رهبران کشورهای نيرومند جهان؟ هر چه هست، قطعی
است که
وقتی سخن
گفتن با آگاهی همراه نباشد و يا صميمانه و از سر اعتقاد بيان نشود
نتيجه کار مثل همان دسته گلی می شود که ايشان در انتهای سخنرانی خود به
آب دادند، آنجا که به منظور تعريف و تمجيد از فردوسی او را متهم کردند
که
«يک تنه،
در برابر صدها لشكر و فرهنگ مهاجمي كه از ارزشهاي اسلامي و ايراني
انحراف پيدا كرده بود و ميخواست همه چيز ايران را نابود كند، در قالب
حماسه، فرهنگ ايراني و اسلامي را زنده كرد!».
بگذريم
از اين که معلوم نيست «لشگر مهاجم» مورد نظر ايشان از کجا آمده که نه
تنها از مسلمانان و اعراب آن روزگار نيست بلکه ارزش های اسلامی و
ايرانی را هم منحرف ساخته است! و به اين ترتيب آقای رئيس جمهور اسلامی،
با اين سخنان حاصل سی سال رنج و زحمت فردوسی بيچاره را يکجا تقديم
«ارزش
های اسلامی که انحراف پيدا کرده بود!» می کند.
از
روزگار فردوسی تا عهد صفويه همه گونه شعری را جعل کرده و در ميان اشعار
فردوسی ی «مهری ـ زرتشتی» جا داده و از قول او در وصف شيعه گری سروده
اند. و حتما به همين روش، بزودی شاهد آن خواهيم بود که در چاپ های جديد
شاهنامه شعرهایی هم در وصف جمهوری اسلامی و رهبران آن و رييس جمهوری
«با فرهنگ» اش
پيدا خواهد
شد تا ثابت شود که فردوسی معتقد بوده که:
«بسی رنج بردم به خوب و بدی / عجم زنده کردم بدين احمدی!
»
sh@shokoohmirzadegi.com
مطلب را به بالاترین بفرستید:
|