خرد
چشم جان است، چون بنگری
تو
بی چشم، شادان جهان نسپری
جناب رييس و شيرينی پست ميراث فرهنگی
هر آدمی، با هر جايگاه اجتماعی، علاوه بر شغل و حرفه، برای خود علاقه
هايي دارد؛ و گاه هم کسانی شانس آورده اند و شغل و علاقه شان يکی شده
است. طبيعی است که چنين آدمی نه تنها در ارتباط با علاقه هايش اطلاعات
لازم را دارد بلکه نسبت به آن ها دقيق و حساس هم هست و سعی می کند که
از آنها به خوبی نگاهداری کند.
در تاريخ می خوانيم که زنان و مردان نام آور ـ از نیک کردارترين تا
بدکردارترين شان ـ همواره علاقه های خود را در رديف مهمترين مسايل
گذاشته و سخت خوترين و خشن ترين هاشان نيز توجه داشته که به آن چه
مورد علاقه اش بوده لطمه نزند. مثلاً، اگر هيتلر به نقاشی علاقه داشت
نمی گفت که نقاشی ها را در کوره بيندازند و بسوزانند، يا اگر استالين
رقص را دوست داشت نمی گفت که سالن های رقص را خراب کنند.
اما، دو سه روز پيش، و پس از خواندن حرف هايي از آقای رحيم مشايي در
رسانه های ايران، متوجه شدم که در دنيا ممکن است آدم هايي هم پيدا شوند
که هدف شان فقط زدن و خراب کردن است حتی خراب کردن همه ی چيزهایی که
مدعی علاقه به آن ها هستند.
اخيراً، در ارتباط با انتخابات رياست جمهوری در ايران، خبرنگاران دور
آقای رحيم مشايی را می گيرند و خبرنگار ايسنا از ايشان می پرسد که خيال
دارد در دولت بعدی آقای احمدی نژاد چه پستی داشته باشد؛ و ايشان هم ذوق
زده گفته اند: «ميراث فرهنگی، ميراث فرهنگی. شيرين تر از ميراث فرهنگی
و گردشگری برای من وجود ندارد».
هر آن کسی که اين حرف را از ايشان بشنود و، در همان حال، کارهای ايشان
را در چند سال گشته تعقيب کرده باشد حتما نمی تواند حيرت زده نشود.
ايشان مقام مسئول نهادی است که ظاهرا کارش حفظ و حراست از آثار باستانی
است اما، ظرف چند سال گذشته دارای کارنامه ی بلندی از تخريب ها است که
نه تنها در سطح کشور ما که در کل دنيا بی سابقه بوده.
کسی که هنوز و همچنان هر کجايي که هتلی بر محوطه ای باستانی ساخته می
شود، ردی از کلنگ زدن ايشان را بر خود دارد، و در هر کجايي که جاده
ای، پلی، سدی، کانالی، کارخانه ای و برجی در محوطه ای ساخته شده که
اثری تاريخی را خراب می کند، ردی از اجازه نامه ی سازمانی را بر خود
دارد که ايشان رييسش هستند.
به راستی چگونه است که ايشان، با اين که دستی در همه ی تخريب ها دارند،
ميراث فرهنگی را شيرين ترين کار دنيا می بينند؟ اگر توجهی داشته باشيم
به حرف های ايشان، پس از شيرين دانستن پست رياست ميراث فرهنگی، متوجه
می شويم که منظور ايشان از ميراث فرهنگی آن چيزی نيست که من و شما می
شناسيم. ايشان احتمالا تصور می کنند که در وزارت جنگ يا وزارت دفاع
نشسته اند و کارشان به جای مرمت و حفظ آثار ملی و تاريخی جنگيدن با آن
ها و زدن و کشتن و خراب کردن معنوی و مادی آن ها است.
در اين مصاحبه، که در سايت خبرگزاری ايسنا منتشر شده، ايشان پس از
ابراز علاقه به پست رياست ميراث فرهنگی يکباره شروع به دادن شعارهايي
در جهت اهميت ميراث فرهنگی می کند؛ شعارهايي مثل: «ملتي كه به ميراث
فرهنگي بيتوجه باشد، يقين بدانيد كه قلههاي ترقي را طي نميكند» يا
:«ملتي كه به ميراث خود بيتوجه باشد، ملت بزرگ و اثرگذاري نخواهد
بود». و سپس به عنوان يک فرمانده نظامی مقتدر فرموده اند که: ملتی که
به ميراث خود بی توجه باشد با يك تشر بايد جا بزند و با يك تهديد، عقب
بنشيند... اگر اكنون ملت ايران توانسته است، فنآوري هستهيي را پيش
ببرد، چهار قطعنامه را پشت سر بگذارد و در مقابل تهديدها، شجاعانه
بايستد، همه به دليل تاريخاش است، براي امروز كه نيست». ملاحظه می
کنيد که چرا ميراث فرهنگی برای معاون آقای احمدی نژاد شيرين است؟
16مه
2008
sh@shokoohmirzadegi.com
|