Shokooh Mirzadegi

ميراث فرهنگي و طبيعی

شکوه میرزادگی

16 خرداد  1388  6 جون 2009 

بازگشت به صفحه اصلی

قصه

شعر

مقاله

يادداشت

  نگاه يک زن

مطالب  ديداری

مطالب  شنيداری

مرکز  اسناد  زنان

نامه های سرگشاده

کتاب های در اينترنت

کتاب های منتشر شده

کتاب های در دست انتشار

*****

 تماس

 شرح حال

آلبوم عکس

English Section

 

 

 

   

 

 

 

 

 

 

 

Puyeshgaraan

 

 

 

 

خرد چشم جان است، چون بنگری

تو بی چشم، شادان جهان نسپری

 

 

آيا گل دو هزار و پانصد ساله را هم پرپر کردند؟

هفته ی گذشته، خبری در يکی دو نشريه منتشر شد که در هياهوی انتخابات چندان مورد توجه قرار نگرفت و گم شد. خبر اين بود: مرمت گران ايتاليايي برای مرمت دوباره ی سقف آرامگاه کورش به ايران خواهند آمد.

آنچه اين خبر را جالب توجه می کرد اين نکته بود که حدود شش ماه پيش سازمان ميراث فرهنگی اعلام کرد که کار مرمت آرامگاه کورش تمام شده است و، در پی آن، داربست های اطراف آرامگاه را، پس از سال ها، باز کردند. جريان چيست؟ بگذاريد اوراق اين پرونده را به سرعت ورق بزنيم.

 در اوايل آذر ماه سال گذشته، در پی تبليغات پر سر و صدای سازمان ميراث مبنی بر تمام شدن مرمت آرامگاه کورش بزرگ، کارشناسان غيردولتی و دانشگاهی اعلام کردند که اين مرمت به درستی انجام نشده و حتی بخش هايي از آرامگاه، به خصوص سقف آرامگاه که با گل لوتوس زيبايي تزيين شده بود که قرن های قرن بر بالای آن نشسته بود، تخريب شده است. طبق معمول، سازمان ميراث فرهنگی اعلام کرد که اين حرف بيهوده است و آرامگاه به بهترين شکلی «که شبيه آن در دنيا نظير ندارد» مرمت شده است.

برای اثبات خلاف گويي سازمان ميراث و صحت آنچه که کارشناسان مدعی بودند، همراهان کميته ی نجات پاسارگاد در ايران، و همچنين خبرنگارانی از خبرگزاری مهر، عکس هايي منتشر کردند که مربوط به دوران مرمت و پس از مرمت بود. اين عکس ها به شکل مستندی نشان می دادند که نه تنها آرامگاه به درستی تعمير نشده بلکه دچار تخريب هم شده است. اما سازمان ميراث فرهنگی همچنان منکر چنين چيزی بود. حتی در يکی از برنامه های صدای آمريکا که در ارتباط با اين مرمت يا تخريب تدارک ديده شده بود، آقای حسن راهساز ـ که گويا سرپرست اين مرمت بوده ـ برخلاف روش های هميشگی که به مسئولين دولتی اجازه حضور در برنامه های صدای آمريکا را نمی دهند، شخصاً به برنامه و گرداننده ی آن، آقای وفا مستقيم، تلفن زده و خواستار آن شد که در برنامه شرکت کرده و توضيح دهد. توضيحات ايشان باز همچنان نشان از اين داشت که: «همه ی کارها بر اساس اصول و آخرين متدهای مرمت انجام شده است». در همين برنامه آقای دکتر کاوه فرخ، باستانشناس و استاد دانشگاه کلمبيا، با نشان دادن ابزار مرمت بناهای تاريخی در کشورهای مترقی و تفاوت آن با بيل و کلنگی که در زمان مرمت آرامگاه کورش به کار رفته بود، توضيح داد که اين مرمت چگونه در کل اشتباه بوده است. اما از آن پس نيز آقای راهساز و مسئولين و معاونين آقای رحيم مشايي، با اصرار و پافشاری تمام، در همه جا از شاهکارهای خود در امر مرمت پاسارگاد گفتند.

و اکنون، پس از شش ماه، با انتشار اين خبر، روشن می شود که، مثل بيشتر اوقات، همه ی ادعاهای آن ها خلاف واقعيت بوده و کارشناسان و رسانه ها واقعيت را می گفته اند.

در اين جا پرسش هایی اساسی  پيش می آيد: «آيا وضعيت نادرست و غيرعلمی مرمت آرامگاه کورش به دليل بی توجهی سازمان ميراث فرهنگی پيش آمده يا در اين مورد دلايل ديگری وجود دارد؟ و چرا در زمان کنونی تصميم گرفته اند که از مرمت کاران متخصص دعوت کنند تا به ايران رفته و کار مرمت را از سر گيرند؟» 

من فکر می کنم که، قبل از کوشش برای يافتن پاسخی برای اين پرسش ها، بهتر است نگاهی داشته باشيم به وضعيت نگاهداری و حفظ پاسارگاد و مرمت های آن از ابتدا تا کنون.  يعنی کاری که هر بنای کهنی و هر اثر باستانی از يک سنگ کوچک گرفته تا يا بنای عظيم نيازمند آن است.

 

تاريخچه مرمت پاسارگاد 

هويت پاسارگاد، به عنوان آرامگاه کورش بزرگ، تا اواسط قرن نوزدهم روشن نبود. تا قبل از کشف هويت آن، اين بنای سنگی بزرگ قرن ها بود که به عنوان «مشهد سليمان» يا «مشهد مادر سليمان» مورد احترام و زيارت مردمان منطقه ی فارس بود.

اين کشف موجب نشد که تا سال 1328 خورشيدی (1949 ميلادی)، يعنی تا شصت سال پيش، تغييری در وضعيت اين بنا پيش آيد و يا مرمتی در آن صورت گيرد. تنها در آن سال بود که، از سوی اداره کل باستانشناسی ايران، گروهی کارشناس و باستانشناس مامور بررسی، کاوش و مرمت منطقه ی تخت جمشيد (يا «پارسه») و پاسارگاد شدند. رياست اين گروه را علی سامی بر عهده داشت. اين گروه به مدت پانزده سال به کار مرمت پارسه و پاسارگاد مشغول بودند.

کار گروه نشان می داد که آرامگاه کورش بزرگ، پس از قرن ها زندگی در باد و باران و توفان، از لحاظ اسکلت و ساختارهای درونی و شالوده همچنان پا برجا باقی مانده اما از نظر ظاهری صدماتی خورده بود. مثلا از لای سنگ ها علف روييده بود و بر سقف تو خالی آن سوراخی ايجاد شده و بوته ای از آن به بيرون سرکشيده بود. لبه برخی از سنگ ها شکسته بود و تلی از تکه سنگ و شن و خاک در اطرافش انبار شده بود. گروه زنده ياد علی سامی محوطه ی آرامگاه را تميز کرد، برخی از مرمت ها را بصورت سنتی انجام داد و آرامگاه رفته رفته شکلی تر و تميز يافت و جايگاهی شد قابل توجه برای توريست هايي که به ديدن آن منطقه می رفتند. 

در سال  1970 نيز، که آن منطقه را برای انجام جشن های دو هزار و پانصد ساله آماده می کردند، دولت ايران از موسسه ی ايتاليايي ايزمئو (ismeo) دعوت کرد تا به مرمتی دوباره و دقيق پپردازند. در اين دوره کار مرمت هایی به شکلی امروزی و علمی، انجام گرفت که شامل تعمير داخل آرامگاه، تغيير تعميرات سيمانی دوره ی علی سامی با سنگ های تازه، خالی کردن حفره هاي جای بست های آهنين که سامی با سيمان پر کرده بود و پرکردن دوباره آن با سنگ انجام گرفت. البته سنگ های بکار گرفته شده در اين مرمت ها از جنس سنگ خود آرامگاه نبود. بعدها معلوم شد که در معدن سيوند که در سوی ديگر تنگهء بلاغی قرار دارد، سنگ هايي درست به شکل و رنگ و کيفيت سنگ های آرامگاه وجود دارد. در واقع، معدن سيوند همان معدنی است که سنگ های کاخ های آن منطقه از ابتدا هم از آنجا تأمين می شده.

 

از جمله کارهای ديگری که در اين دوره انجام گرفت برگرداندن ستون ها، پله ها، سنگ های کف و ديوارهایی بود که در قرن يازدهم ميلادی (دوره ی سعد بن زنگی، امير پشتيبان سعدی شيرازی) برای ساخت مسجد اتابکی در کنار آرامگاه مورد استفاده قرار گرفته بود اما مسجد مزبور بمرور ايام به ويرانه تبديل شده بود.

از آن تاريخ تا سال انقلاب، يعنی 1979، آرامگاه به طور مرتب مورد مراقبت قرار داشت و حکومت در کنار آن مشغول ساختن موزه ای زيرزمينی برای نگاهداری اشيای منقول مربوط به آرامگاه و کاخ کورش بود. علت زيرزمينی بودن موزه آن بود که در کنار آرامگاه هيچ بنایی از زمين برنخواسته و شکوه آن را مخدوش نکند. اين موزه اکنون همچنان ناتمام مانده است.

اما پس انقلاب کل منطقه ی پارسه و پاسارگاد چندین سالی تقريباً به حال خود رها شد، که شرح آسيب های وارده بر اثر اين بی اعتنایی، خود مفصل است و مقاله ای جدا می طلبد.

 

ثبت جهانی پاسارگاد

توجه ديگرباره به آرامگاه کورش بزرگ زمانی پيش آمد که کابينه ی دوم آقای محمد خاتمی دريافت که آثار باستانی ايران می توانند درآمدی تقريباً معادل درآمد نفت را از راه گسترش جهانگردی (توريسم) توليد کنند. به همين جهت دو سازمان مستقل جهانگردی و ميراث فرهنگی در هم ادغام شدند و برای آشنا ساختن مردم جهان با آثار تاريخی ايران تصميم گرفته شد که از «ثبت جهانی يونسکو» استفاده شود. سازمان علمی و آموزشی سازمان ملل (يونسکو) چندين سال بود (پنج سال به انقلاب مانده) که به تهيه ی فهرستی از آثار تاريخی جهان که اهميتی فرامنطقه ای داشتند پرداخته بود و در عين دادن اعطای کمک های فنی به دولت ها از آنها می خواست که اين آثار را به عنوان «ميراث کل بشری» مراقبت و نگاهداری کنند. در ابتدای انقلاب شخصيت های فرهنگ دوستی چون دکتر ورجاوند و دکتر شهريار عدل از ترس انقلابيون اسلامی که در صدد تخريب بناهای باستانی از جمله تخت جمشيد بودند سه اثر باستانی را که از قبل قرار بود به اجلاس سالانه ميراث جهانی فرستاده شوند، برای ثبت جهانی فرستادند. اما از آن تاريخ 24 سال طول کشيد تا دوباره با فشار مردمانی فرهنگ دوست و در سال 1382 پاسارگاد برای ثبت در فهرست «ميراث کل بشری»  به يونسکو برده شد.  و يک سال بعد،  در بيست  سوم مرداد 1383، اجلاس سالانه ی کميته ی ميراث جهاني در شهر سوژو در استان شانگهاي چين تشکيل شده و نمايندگان حاضر در جلسه، به اتفاق کل آرا، اين بنا را به عنوان يکی از گنجينه های بشری در فهرست ميراث جهاني ثبت کردند و مدير کل يونسکو در نامه ای که برای ابلاغ اين تصميم به دولت ايران نوشت از اين بنا به عتوان يک زيارتگاه مقدس بشری {زمينی} نام برد.

با قرار گرفتن بنای آرامگاه در زير نظر يونسکو، و در پی مطالاتی که بر روی آن انجام گرفت، کارشناسان متوجه تخريب هايي شدند که در آن پيش آمده بود. در 28 مرداد 83، يعنی يک هفته پس از ثبت آرامگاه، آقای بابک کيال، سرپرست مجموعه ی تاريخی پاسارگاد، به خبرنگاران گفت: «با توجه به آسيب هايي كه در سال هاي گذشته، به دليل لغزش سنگ هاي آرامگاه و همچنين فرسايش سنگ ها، به آرامگاه وارد آمده است، بر اساس برنامه اي ويژه كه از چند ماه پيش آغاز شده، در حال تهيه طرحي خاص براي مرمت آرامگاه كوروش هستيم». به گفته ی ايشان اجراي اين طرح نيازمند به 12 تا 15 ماه زمان بود.

اما درست در اين زمان بود که کابينه ی آقای احمدی نژاد به قدرت رسيد و آقای اسفنديار رحيم مشاعی هم، بعنوان معاون رئيس جمهور و سرپرست سازمان ميراث فرهنگی و جهانگردی، مسئوليت مراقبت از آثار تاريخی ايران، و از جمله آرامگاه کورش بزرگ را بر عهده گرفت.

بزودی داربست ها را روی آرامگاه زدند اما تا سه سال بعد خبری از شروع مرمت نبود. آنگاه، در خرداد 1385، سازمان ميراث اعلام کرد که مرمت آرامگاه کورش بزودی با حضور 10 استادکار شروع می شود. «محمد حسن طالبيان»، مدير پايگاه ميراث جهاني پارسه و پاسارگاد، در اين باره اعلام داشت: «بررسي و آسيب شناسي آرامگاه کوروش در پاسارگاد سال گذشته انجام و طرح مرمت اين بناي هخامنشي تهيه و بلافاصله پس از پايان تعطيلات مرمت آرامگاه کوروش آغاز شد».

 

اما اين مرحله نيز هنوز شروع نشده، به دليل تغييرات مديريتی در سازمان ميراث، متوقف شد يک سال تمام در اعتراض های مردم و کارشناسانی گذشت که معتقد بودند خود داربست هایی که چند سال است بر بدنه آرامگاه کار گذاشته شده اند سبب تخريب سنگ ها شده اند. و بالاخره، پس از گذشت يک سال، در تاريخ هشتم ارديبهشت 1386 در  سايت خبرگزاری ميراث فرهنگی خبری از سوی سازمان ميراث  متشر شد مبنی بر اينکه کار مرمت بنا آغاز شده است. متن خبر چنين بود: «مرمت آرامگاه كوروش كه متوقف شده بود در ادامه فعاليت‌هاي سال گذشته از سر گرفته مي‌شود و سقف آرامگاه با جايگزيني قطعات جديد و كوچك سنگ معدن سيوند انجام مي گيرد. همزمان با مرمت، گلسنگ هايي هم كه در نتيجه ی رطوبت در بدنه ی آرامگاه ايجاد شده است و احتمال ترك خوردگي سنگ ها را به دنبال داشته، از اين اثر تاريخي زدوده مي شود». (و اين درست در زمانی بود که همين آقايان سازمان ميراث در مقابل اعتراض کميته نجات پاسارگاد و ان. جی. او. های داخلی که می گفتند بدنه آرامگاه کورش و بخش هايي از تخت جمشيد را گلسنگ گرفته است آن ها را به سياسی بودن و مغرض بودن متهم می کردند.)

در 4 آذرماه 1387، يعنی درست يک سال و نيم بعد هم، نشريات، از قول آقای راهساز، رييس گروه مرمت، اعلام داشتند که تا چند هفته ی ديگر کار مرمت آرامگاه کورش تمام می شود؛ و حتی وعده دادند که «مولاژ» ی از گل نيلوفر معروف آرامگاه را  تهيه و در معرض ديدار توريست ها گذاشته خواهد شد و گفتند که: «از آنجايي که بخش هايي از اين لوتوس به مرور زمان در گذشته هاي دور کمرنگ شده، از پايين آرامگاه به درستي ديده نمي شود. به همين علت قرار است پس از مرمت کامل لوتوس مولاژي از آن تهيه شده و در معرض ديد عمومي قرار گيرد».

 

بايد توجه داشت که اين لوتوس*، يا گل نيلوفر آبی، که در بالای سر در آرامگاه و روی مثلثی سقف آرامگاه در سنگ کنده شده است از 2500 سال پيش تا کنون وجود داشته، و به عنوان نمونه ی بزرگترين  و استثنايي ترين گل لوتوسی شناخته می شود که از هلند تا يونان، در آثار باستانی ديده شده است و ما عکسی در دست داريم که نشان می دهد تا  ماه اکتبر 2007 اين گل اگر چه شکل اصلی خودش را ندارد، و همانطور که گفته شده بخش هايي از آن کمرنگ شده، و به نظر می آيد که به مانند بخش های ديگر آرامگاه در آن زمان، گرفتار گلسنگ، و کپک و قارچ شده است اما همچنان وجود دارد و قابل ديد است.

و چنين است که همزمان با اعلام پايان عمليات مرمت، کارشناسانی و عکاسانی که توانسته بودند از محل بازديد کرده و از عمليات انجام شده عکس بگيرند اعلام داشتند که مرمت آرامگاه کوروش در واقع تخريب آن بوده است و خبر ريزش قسمتی از سقف نيز در همين زمان بوده است.

در اينجا بد نيست برخی از مطالبی را که شش ماه پيش  در رسانه ها در مورد اين تخريب نوشته شده بود مرور کنيم:

ـ یکی از این افراد که از کارشناسان سازمان میراث فرهنگی است و به دلیل موقعیت شغلی خود حاضر به افشای نامش نیست به خبرنگار مهر گفته است که: اتفاقی که هنگام بازسازی این بنای تاریخی رخ داده است حتی با وقوع حوادثی نظیر باد و طوفان هم نمی توانست باعث تخریب مقبره کوروش شود.

     

 

 

ـ مرمتگرانی که هم اینک به کار مرمت آرامگاه کورش مشغول هستند ، علیرغم دلسوزی فاقد هرگونه تحصیلات و دانش آکادمیک هستند و کار مرمت را تنها با کسب تجربه نزد مرمتگران خارجی که قبل از انقلاب در محوطه پاسارگاد و تخت جمشید مشغول به فعالیت بودند، فراگرفته اند ...

ـ مرمت گر آرامگاه کوروش در طول مرمت اشتباهاتی انجام داده که بیشترین آن مربوط به تخریب سقف آرامگاه است.

  ـ عملیات مرمت سقف آرامگاه اگر بر اساس شیوه های درست علمی صورت می گرفت باید دست کم این امر 2 سال دیگر به پایان می رسید. این در حالی است که این امر یک ماهه انجام شده و قسمت هایی از سنگ تاریخی مقبره با قدمت 2500 سال برداشته شده و سنگی جدید جایگزین آن شده است و این موضوع برای یک اثر تاریخی حکم مرگ را دارد. در حالی که در کارهای مرمتی باید از سنگ هایی که مربوط به خود بنا است و ریخته شده استفاده شود و جایگزین کردن سنگ های جدید غیر علمی و اصولی است.

ـ يک مدیر گروه باستانشناسی کشور با یادآوری قدمت و استحکام مثال زدنی بنای آرامگاه کورش گفت: این بنا که بیش از 2500 سال قدمت دارد به خاطر استحکام و معماری منحصر به فردی که دارد بعد از این همه سال در مقابل آسیب های مختلف طبیعی و انسانی استقامت کرده است ولی در چند سال اخیر در اثر نشت آب از سقف شيروانی شکل آن به داخل اتاقک آرامگاه با مشکلاتی روبرو شد به گونه ای که اين مساله موجب رشد گل سنگ و ميکروارگانيزم هايي نظير کپک، جلبک و قارچ در ميان سنگ های آرامگاه شده است که می تواند در دراز مدت موجب تبديل شدن سنگ ها به گياه خاک شود.

ـ این باستانشناس و کاوشگر درباره اتصال داربست ها به آرامگاه می گوید: متصل کردن داربست ها به بنای آرامگاه یکی از اشتباهات خطرناک گروه مرمتگر است چرا که این داربست ها خود بار اضافی به بنا وارد می کند که قطعا در نهایت به سنگ های آرامگاه آسیب وارد خواهد کرد و متاسفانه در برخی از نقاط نیز میله های داربست اطراف آرامگاه با سیمان به سنگ های آن متصل شده است که موجب تاسف و تاثر همه کارشناسان و علاقمندان میراث باستانی کشور شده است...

و جواب مسئولين ميراث فرهنگی، مرمت کارها و باستانشناسان اين سازمان چه بود؟    

ـ مدیر بنیاد پژوهشی پارسه و پاسارگاد تخریب سقف آرامگاه کوروش را به شدت تکذیب کرده و در این مورد به خبرنگار مهر گفت: چنین چیزی اصلا صحت ندارد و مرمتی که در سقف آرامگاه صورت گرفته یکی از مرمت های درجه یک محسوب می شود.

ـ محمد‌حسن طالبیان با رد این ادعا می گوید: هم اکنون مرمت سقف به پایان رسیده است و سالم ماندن سقف پس از بارش بارانی که چند روز قبل در منطقه صورت گرفت نشاندهنده این بود که مرمت این بنای تاریخی اصولی و علمی است و امتحان خود را به خوبی پس داد.

ـ زارع، يکی از باستانشناسان جوان گفت: «"راه ساز" حدود 45 سال است که در تخت جمشيد کار مرمت سنگ انجام مي‌دهد و اگرچه مرمت سنگ در ايران هنوز سنتي است اما آقاي راه ساز جزو بهترين مرمت کاران سنگ محسوب مي‌شود.»

ـ مرمت آرامگاه کوروش با مرمت بناي آکروپوليس قابل مقايسه بوده و در برخي جهات از مرمت اين اثر يوناني بهتر بوده است.

 و رييس و معاونين سازمان ميراث فرهنگی نيز هر کجا که سخنی پيش می آمد از وضعيت پاسارگاد و مرمت بی همتای آن سخن می گفتند.

***

حال وقت آن رسيده است که به پرسش های آغاز اين نوشتار بازگرديم:

«آيا وضعيت نادرست و غيرعلمی مرمت آرامگاه کورش به دليل بی توجهی سازمان ميراث فرهنگی پيش آمده يا در اين مورد دلايل ديگری وجود دارد؟ و چرا در زمان کنونی تصميم گرفته اند که از مرمت کاران متخصص دعوت کرده تا به ايران رفته و کار مرمت را از سر گيرند؟»

نخستين پاسخ آن است که، به طور قطع و يقين، وضعيتی که آرامگاه کورش با آن روبروست ناشی از بی توجهی کامل مسئولان سازمان ميراث فرهنگی است. البته، توجه داشته باشيم که اين وضعيت تنها مختص پاسارگاد نيست. رها کردن آثار باستانی، و به خصوص آثار غير مذهبی ی ايرانزمين به حال خود و بی اعتنایی به تخريب روزمره ی آن ها به بيشتر اين آثار مربوط است. سال هاست که چنين وضعيتی در کشور ما وجود دارد، به خصوص در دوران آقای رحيم مشايی همگان ديده اند که يا آثار تاريخی به حال خود رها شده اند و يا، وقتی سر و صدای فرهنگ دوستان بلند شده، آنها را به دست مرمت کارانی (اگر چه دلسوز و علاقمند اما) با تخصص ناکافی سپرده اند تا از بودجه هايي که برای اين کار در اختيارشان قرار دارد کمترين را صرف اين اماکن کنند. وضع به گونه ای است که گاه حتی ديده شده که از کارگران غير متخصص ساختمانی برای مرمت آثار با اهميت تاريخی و فرهنگی استفاده شده تا فقط ظاهر آنها را بصورتی سرهمبندی مرتب کنند.

اتفاقاً، اين کارهای غير کارشناسانه در مورد آثاری که به ثبت جهانی رسيده اند بيشتر اتفاق می افتد چرا که حساسيت و سر و صدا در اطراف اين آثار بيشتر بوده و آثار مزبور بيشتر مقابل ديد هستند و، در عين حال، نمايندگان يونسکو موظف اند که گزارش وضعيت اين آثار را مرتباً در اختيار آن سازمان قرار دهند. و با همه ی اين ها می بينيم که در سال های گذشته آثاری چون بیستون، نقش جهان، سلطانيه، تخت جمشيد، و پاسارگاد از وضعيت مناسبی برخوردار نبوده اند و وقتی هم سر و صدای مردم و فرهنگدوستان بالا گرفته از سوی نمايندگان يونسکو در ايران تذکری (البته بی هيچ پشت بند) داده شده که تأثيری نداشته و ماجرا تمام شده است. بد نيست بدانيم که اين «تذکرات» هم اغلب به صورت علنی انجام نمی شوند و تنها از جانب نمايندگان يونسکو به مسئولين ميراث فرهنگی ابلاغ می شوند.

اما در مورد پرسش دوم و اينکه چرا اکنون به فکر آوردن مرمت کاران ايتاليایی افتاده اند هنوز خبر موثقی در دست نیست و تنها می توان حدس هايي زد و پاسخ را به صورت پرسشی مطرح نمود:

- آيا مسئولين سازمان ميراث فرهنگی به ناچار و تحت فشار يونسکو مجبور شده اند که از مرمت کارهای همان شرکت ايتاليايي که قبلاً تخت جمشيد و پاسارگاد را مرمت کرده اند برای مرمت دوباره پاسارگاد مدد بخواهد؟  يا کار آنقدر خراب بوده که از ترس اعتراض های احتمالی آينده يونسکو خودشان به اين فکر افتاده اند.

 

بهر حال می توان اميدوار بود که با حضور اين کارشناسان متخصص معلوم شود که در طی به اصطلاح «مرمت» سريع اخير، (که مرتب از آن به عنوان مرمتی هفت ساله نام می برند) در داخل آرامگاه کورش چه گذشته است. آيا به راستی سقف آرامگاه فرو ريخته بوده است؟ چه بروز آن نيلوفر يگانه ی نشسته بر سقف آرامگاه آمده است؟ آن گلی که آب از خورشيد نوشيده بود و 2500 سال را از سر گذرانده و همچنان با رنگی پريده از زمان برجای نشسته بود هنوز هست يا فرو ريخته است.  و آيا دولت آقای احمدی نژاد و همدست وفادارش آقای رحيم مشايي اين يادگار قرون و اعصار  را هم چون بسياری از آثار ارزشمند ديگر با تيشه  نابخردی پرپر کرده است؟

 

*

*لوتوس به نقل از کتاب راهنمای جامع پاسارگاد نوشته دکتر علیرضا شاپور شهبازی:

در پیشانی اتاق ( آرامگاه کورش ) یعنی در مثلث بالای در گاه یک گل بسیار آراسته نقش کرده بودند که امروز تنها نیمی از آن هم به صورت بسیار ضعیفی باقی مانده است. البریخت فن ماندلسو مسافر اروپایی در سال 1638 میلادی این گل را دیده و تصویر آن را در نقشی ا آرامگاه کورش کشیده، ولی تا مدت ها از یاد رفته بود یا به صورت دیگری تعبیر می شد( مثلا سامی آن را باقی مانده یک کتیبه پهلوی دانسته است) تا آن که دیوید استروناخ در سال 1964 میلادی آن را بازیافت و توصیف و تفسیر نمود. گل مورد بحث دوازده پر اصلی داشته که خارج از محوطه آن 24 پر دیگر و بیرون از این ها 24 پر نوک دار دیگر آورده بودند. در تفسیر آن سخنان بسیار گفته اند و منطقی تر از همه تعبیر هیوبرتوس فن گال  است که می گوید این نقش به تصویر خورشید می ماند و با توجه به این که ایرانیان نام کورش را با خورشید تطابق داده بودند این گل خورشیدی نماد و مظهر شخص کورش و نمودار مقام روحانی او نزد ایرانیان بوده است.

 

6 جون 2009

 

sh@shokoohmirzadegi.com